کد خبر: ۱۸۲۲
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۳۰ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۷
آموزش پدیده تبار

30 فرمان به ضمیر ناخودآگاه- بخش اول

چگونه عزت نفس و اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم؟

سی فرمان به ضمیر ناخودآگاه(چگونه عزت نفس و اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم؟) قسمت اول

1. در هر حال به خدا اعتماد کن.

مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود، هیچ گاه شاد نبود. او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت: ارباب، آیا حقیقت دارد که خداوند پیش از بدنیا آمدن شما، جهان را اداره می کرد؟

او پاسخ داد: بله

خدمتکار پرسید: آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آن را همچنان اداره می کند؟

ارباب دوباره پاسخ داد: بله

خدمتکار گفت: پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی هم که شما در این دنیا هستید او آن را ادره کند.

به او اعتماد کن، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند.

به او اعتماد کن، وقتی که نیرویت کم است.

به او اعتماد کن، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی.

اعتمادت بزرگترین سرمایه توست...

2. تابه ات را بزرگتر کن.

دو مرد در کنار درياچه اي مشغول ماهيگيري بودند. يکي از آنها ماهيگير با تجربه و ماهري بود اما ديگري ماهيگيري نمي دانست. هر بار که مرد با تجربه يک ماهي بزرگ مي گرفت، آنرا در ظرف يخي که در کنار دستش بود مي انداخت تا ماهي ها تازه بمانند، اما ديگري به محض گرفتن يک ماهي بزرگ آنرا به دريا پرتاب مي کرد.

ماهيگير با تجربه از اينکه مي ديد آن مرد چگونه ماهي ها را از دست مي دهد بسيار متعجب بود. بنابراین پس از مدتي از او پرسيد: چرا ماهي هاي به اين بزرگي را به دريا پرت مي کني؟ مرد جواب داد:آخر تابه من کوچک است!

گاهي ما نيز همانند همان مرد، شانس هاي بزرگ، شغل هاي بزرگ، روياهاي بزرگ و فرصت هاي بزرگي را که خداوند به ما ارزاني مي دارد را قبول نمي کنيم. چون ايمانمان کم است.

ما به يک مرد که تنها نيازش تهيه يک تابه بزرگتر بود مي خنديم، اما نمي دانيم که تنها نياز ما نيز، آنست که ايمانمان را افزايش دهيم.

خداوند هيچگاه چيزي را که شايسته آن نباشي به تو نمي دهد. اين بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار مي دهد استفاده کني. هيچ چيز براي خدا غيرممکن نيست.

3.استراتژی خود را تغییر بده.

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد:«من کور هستم لطفاً کمک کنید.»

روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت؛ نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد... مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد:«امروز بهار است، ولی من نمی توانم آن را ببینم !!!»

وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید؛ خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد؛ باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است. حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل، فکر، هوش، و روحتان مایه بگذارید؛ این رمز موفقیت است....

4. عظمت خود را دریاب.

ای نسخه نامه الهی که تویی وی آینه جمال شاهی که تویی

بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

يك زرافه از ارتفاع بدنيا مي آيد!! يك نوزاد زرافه به محض وارد شدن به اين دنياي خاكي از ارتفاع سه متري به زمين مي افتد. (ارتفاع شكم مادر تا زمين) و معمولاً با پشت خود فرود مي آيد. ولي پس از چند ثانيه برمي گردد و پاهاي خود را در زير شكم خود جمع مي كند و با تكاني مايع حاصل از زايمان را از سر و صورت خود پاك مي كند و براي اولين بار دنيا را مي بيند. اما پس از آن زرافه مادر اولين درس زندگي را به بچه خود مي آموزد.

او آنقدر سر خود را پايين مي آورد تا نوزاد خود را ببيند. سپس لحظاتي منتظر مي ماند و بلافاصله غيرمنتظره ترين كاري را كه فكرش را بكنيد انجام مي دهد و با لگد ضربه اي به كودك خود مي زند به طوري كه بچه زرافه كمي آنطرف تر به پشت روي زمين مي افتد و اين عمل تكرار مي شود.تا زماني كه بچه زرافه نتواند بر روي دو پاي خود بايستد این فرآيند سخت، دوباره و دوباره تكرار مي شود. هر گاه بچه زرافه احساس خستگي كند و تنبلي كند مادر دوباره با يك لگد او را وادار به تقلا مي كند. تا اينكه بچه زرافه براي اولين بار سر پا بايستد. اما زرافه مادر دوباره لگدي به كودك خود مي زند! اما چرا؟ براي اينكه به خاطر داشته باشد چگونه اولين بار بلند شده است. در حقيقت مادر با اينكار به نوزاد مي آموزد كه بايد سريع بلند شود تا بتواند با گله بماند و گرنه وعده غذايي براي درندگان خواهد شد.

اين حقيقت در دنياي واقعي هم نمود پيدا مي كند. اروين استون درباره افرادي كه در زمينه هاي مختلف موفق و سرشناس بوده اند تحقيقات جامعي كرده است. او مي گويد: «من در مورد افرادي مطلب نوشتم كه در سر رويايي داشتند و آن را انجام دادند و به حقيقت رساندند. آنها تو سري خوردند، شكست خوردند، سرزنش شدند و براي سالها به جايي نرسيدند، اما بعد از هر زمين خوردني بلند شدند و ادامه دادند. شما نمي توانيد چنين افرادي را تخريب كنيد يا آنها را به هم بريزيد. ديگر آنكه اين افراد كمترين چيز را براي خود مي خواستند.»

به تعبیر این شعر زیبا:تو پنداری همین جرم صغیری جهانی در وجود تو نهان است

5. خودت را به حساب بیاور.

پدر: من مي خوام که تو با يه دختر با انتخاب من ازدواج کني.

پسر: من همسرم را خودم انتخاب خواهم کرد.

پدر: اما اون دختر، دختر بيل گيتس هست.

پسر: خب اگه اينطوره، باشه، اشکال نداره.

بعداً پدر پيش بيل گيت ميره.

پدر: من برا دخترت يه شوهر سراغ دارم.

بيل گيتس: اما دختر من برا ازدواج خيلي سنش کمه.

پدر: اما اين مرد جوان معاون بانک جهاني هست.

بيل گيتس: آآ اگه اينطوره اشکال نداره.

سر انجام پدر به ديدن رئيس بانک جهاني ميره.

پدر: يه مرد جوان هست که مي خوام توصيه کنم کهمعاونشما بشه.

رئيس: اما من همين حالا بيش از تعداد مورد نياز معاون دارم.

پدر: اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است.

رئيس: آآ اگه اينطوره، اشکال نداره. و بدين ترتيب معامله انجام مي شه.

یادمان باشد: حتي اگر ما هيچ چيز نداريم مي توانيم همه چيز بدست بياوريم.اما نگرش ما بايد مثبت باشد.

6. بپذیر که تو منحصر به فرد هستی.(تو کسی هستی که مثل هیچ کس نیستی و نباید هم باشی!)

ریچارد باخ معتقد است: اگر شادي تو در گرو چيزي است كه ديگري دارد، حدس مي زنم كه تو نيز يك مشكل داري.

يكي از شايع ترين دلایل نااميدي افراد غافل آن است كه خود را با افرادي كه داراي شرايط بهتري نسبت به خودشان مي باشند مقايسه كرده و با كوته نظري خود را به نوعي، قرباني سرنوشت و اسير دست تقدير مي بينند و با اين نظريه، تنبلي خود را براي عدم تلاش آگاهانه جهت رسيدن به اهداف و خلق آينده اي روشن توجيه مي كنند.

توجه به اين نكته ضروريست كه امكانات و استعدادها وشرايط محيطي هركس منحصر به فرد است. به اين معني كه در وجود هر فرد نبوغي خاص در زمينه اي خاص وجود دارد مثلاً يكي در هنر و ديگري در تجارت و ديگري در ورزش داراي استعداد بالقوه هستند و تنها كافيست فرد به نبوغ خود پي ببرد و آن هنگام شاهد موفقيت هاي پياپي خود باشد. پس فرد نبايد صرفاً با يك مقايسه نادرست دست از تلاش بكشد و خود را اسير دست سرنوشت خود بداند.

يك نوع مقايسه سازنده نيز داريم كه فرد خود را با تصويري از آينده خود كه در آن تصوير به اهداف دلخواهش دست پيدا كرده است، مقايسه مي كند و علاوه بر پيدا كردن روحيه مناسب، "قانون جذب" را نيز براي رسيدن به اهدافش به خدمت مي گيرد.

7. طناب باورهای غلط را از دست و پایت باز کن.

کوهنوردی که می خواست از بلندترین کوه‌ها بالا برود پس از سالها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد. ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می‌خواست، تصمیم گرفت به تنهایی از کوه بالا برود. شب، بلندی‌های کوه را در برگرفته بود و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود و اصلاً دید نداشت. ابر هم روی ماه و ستاره‌ها را پوشانده بود.

همان طور که از کوه بالا می‌رفت پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می‌کرد، از کوه پرت شد.

در حال سقوط فقط لکه‌های سیاهی مقابل چشمانش می‌دید و احساس وحشتناک کشیده شدن بوسیله قوه جاذبه او را در خود می‌گرفت.همچنان سقوط می‌کرد، در آن لحظات تمام رویدادهای خوب و بد زندگی اش به یادش آمد. اکنون فکر می‌کرد مرگ چقدر به وی نزدیک است. ناگهان احساس کرد طناب دور کمرش محکم شد و در میان آسمان و زمین معلق ماند.

در این لحظه ی سکون، چاره‌ای برایش نماند جز آنکه فریاد بزند:خدایا کمکم کن.

ناگهان صدای پرطنینی از آسمان شنیده شد: چه می خواهی؟

کوهنورد گفت: ای خدا نجاتم بده.

واقعا باور داری که من می توانم نجاتت دهم؟

البته که باور دارم.

اگر باور داری، طنابی که به دور کمرت بسته است پاره کن.

یک لحظه سکوت... و کوهنورد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد.

گروه نجات روز بعد یک کوهنورد را پیدا کردند که از سرما یخ زده و مرده بود. بدنش از طناب آویزان بود و با دستانش محکم طناب را گرفته بود، در حالی که او فقط یک متر از زمین فاصله داشت!

8. زندگی= هدفگذاری و برنامه ریزی

زندگي موهبت و هديه خداوند به ما است. اجازه نداريم زندگي را تباه کنيم. اجازه نداريم در فقر، نااميدي، حسرت و افسردگي روزگار را بگذرانيم و در اين دنيا بدون هدف، بدون آرمان و باري به هر جهت، زندگي کنيم.

مراقب گذر لحظه هاي ارزشمند عمر خود باشيد. لحظه لحظه هاي ارزشمند عمر مستحق اين بي خيالي نيست. زندگي دکمه بازگشت ندارد.

انسانهاي هدفمند خود را باور دارند و اعتماد به نفسشان عالي است. هدف ها مقصدند و زندگي، مسير. تا مقصد معين نباشد، مسير معنا ندارد.

بي هدف بودن، تو را دچار روزمرگي مي کند. داشتن هدف تو را از تقليد کورکورانه و از گم شدن در راهي که مقصود تو نيست، باز مي دارد بدانيد که هدف ها هستند که مسير و مقصد زندگي را تعيين و روشن مي کنند و به انسان اعتماد به نفس، انگيزه و عشق به زندگي مي دهند. هدف، تو را به تحرک و مي دارد و تو را با استعدادها و توانمندي هاي بي کران درونت آشنا مي کند. هدف، انگيزه رفتنت و محرک تلاش و کوششت مي شود. داشتن هدف، برنامه ريزي در پي دارد، داشتن برنامه، هدف ها را محقق مي سازد و برنامه ريزي درست، موفقيت مي آفريند. تو با طرح هايي که در نظر مي گيري و اهدافي را که بر مي گزيني، از وراي اين دروازه ها، باغ سبز زندگي ات را مشاهده مي کني. انساني فردا در زندگي اش به دستاوردي مي رسد که امروز رؤيایي در سر داشته باشد. در اين ميان تنها انسان هدفمند و جهت يافته است که به رؤياهايش مي رسد. اگر امروز به ايده اي بينديشي، فردا قله زندگي را فتح خواهي کرد. کسي که هدفي دارد، براي رسيدن به آن، راه را پيدا خواهد کرد و کسی که هدف ندارد در اقیانوس زندگی، دچار سرگردانی می شود. مهم ترين نکته در هر کار، از ته دل خواستن و طلب کردن هدف است. اگر رويايي در سر داشته باشيم و از ته دل بخواهيم، بدون شک روياي ما تحقق مي يابد ما فقط به يک اتفاق احتياج داريم.تبديل حرف به عمل!داشتن هدف و برنامه در زندگي به انسان حرکت مي دهد، انگيزه مي دهد، اعتماد به نفس مي دهد، نشاط مي دهد و در انسان انرژي مي آفريند. کسي که با هدفي مشخص به چيزي، اعتقاد و ايمان دارد، براي رسيدن به آن با همه توانش مي کوشد و پيش مي رود و هيچ سد و مانعي را ياراي آن نيست که در برابرش، مقاومت کند. او بر مي خيزد و براي رسيدن به آرمان هايش دست به اقدام و تلاش مي زند.زندگي، فرصت هاي فراواني در اختيار کساني که به جستجوي آرمان هاي بلندشان به پا خواسته اند و به تحقق روياهايشان همت گماشته اند، قرار مي دهد. بدين ترتيب خط مشي خود را در زندگي تعيين کنيد و سکاندار کشتي سرنوشت خود باشيد،بنابراين با طراحي و هدف گذاري تمام مسير زندگي یتان را روشن کنید و از زندگي یتان يک شاهکار بسازید. براي خود در زندگي هدف و رسالت تعيين کنيد و منتظر ديگران نمانيد.شما همه چيزهاي لازم براي برداشتن اولين قدم را در اختيار داريد، پس ديگر منتظر ديگران نمانید، دست از بهانه گيري و بهانه جويي هاي بي پايه و بي اساس بردارید و اکنون را به عنوان بزرگترين فرصت زندگي خود بپذيرید و اولين گام را بسوي تحقق آرزوهاي خود بردارید و آنقدر در اين مسير مداومت و پافشاري به خرج بدهید که در نهايت اتفاقي که هميشه آرزوي آن را داشتيد در مقابل چشمان شما محقق شود و به وقوع بپيوندد.

مراحل رسيدن به هدف ها:

1. ليست بندي هدفها

2. زمان بندي هدفها ( زمان لازم براي رسيدن به هدف)

3. اولويت بندي هدفها

4. ايجاد انگيزه براي هر هدف ( وضوح در هدف)

5. برنامه ريزي براي رسيدن به هدفها

6. اقدام و شروع حرکت در مسير هدف (تلاش مستمر براي رسيدن به هدف )

9. ظاهرت تو را معرفی می کند، پس مراقب آن باش.

در زمان حکومت یکی از خلفا زنی از شوهر خود، به محضر خلیفه شکایت کرد و تقاضا نمود که شوهرش را اظهار کنند و از او بخواهند وی را طلاق دهند.

خلیفه علت را پرسید: زن گفن: من شوهرم را دوست ندارم و زندگی با او برایم ناگوار و زجرآور است.

خلیفه به کنجکاوی و پرسش های گوناگون ادامه داد، شاید بتواند علت دلسرد زن را پیدا کند.

خلیفه گفت: آیا شوهرت در پرداخت مخارج تو کوتاهی می کند؟

زن گفت: نه.

خلیفه گفت: آیا تو را کتک می زند و اذیت می کند؟

زن گفت: نه.

خلیفه گفت: آیا به تو بی اعتنایی می کند؟

زن گفت: نه. هیچ یک از این ها نیست. شوهرم مرد خوبی است ولی من از او خوشم نمی آید.

خلیفه دستور داد شوهر آن زن را اظهار کنند.ساعتی گذشت و مامورین، جوانی را به حضور خلیفه آوردند که بی نهایت کثیف و ژولیده بود. موهایش نامرتب و اصلاح نشده، ناخن هایش بلند و لباسش پاره و ژنده بود.

خلیفه او را سوال پیچ کرد تا شاید از لابلای پرسش ها و پاسخ ها، به دلسردی زن پی ببرد، ولی هیچ گونه دلیلی به دست نیامد. در آن حال به خاطر خلیفه گذشت که شاید علت دلسردی زن همین وضع آشفته مرد باشد. بدین جهت به زن دستور داد که امروز برو و فردا صبح به اتفاق شوهرت برای اجرای طلاق به اینجا بیا.

زن رفت و پس از آن خلیفه به مامورین خود دستور داد شوهر آن زن را به حمام بردند.

سر و صورتش را اصلاح کردند و لباس پاکیزه ای به او پوشاندند و او را مرخص کردند و دستور داد فردا صبح به اتفاق همسرت به اینجا بیا.

روز بعد هرچه خلیفه انتظار کشید، از آمدن آنها خبری نشد، کسی را به اظهار آنها فرستاد. وقتی آمدند به زن گفت: ما برای اجرای طلاق آماده ایم، زن با نگرانی و اضطراب گفت: برای چه، من هرگز از شوهرم جدا نمی شوم، او را دوست دارم و از حرف های دیروز خود هم پشیمانم.

خلیفه لبخندی زد و آنها را به ادامه زندگی و دلگرمی با یکدیگر تشویق کرد. خلیفه درست فکر کرده بود.سر و وضع نابسامان مرد یا زن، می تواند انگیزه دلسردی و بی مهری و حتی طلاق و جدایی باشد.

نکته: همانطور که زن به خاطر ژولیدگی و ... از شوهرش بیزار شده بود، ما هم اگر به خودمان نرسیم از خودمان بدمان می آید و احساس بی ارزشی خواهیم کرد.

10. حُسنها و خوبیهای خود و دیگران را ببین و آنها را به خودت و دیگران یادآوری کن.

به گزارش پارسینه به نقل از رادیو ترکیه، در نتیجه تحقیقات دانشمندان دانشگاه هاروارد امریکا، تثبیت شد که تعریف از خود در زندگی روزمره و یا در محیط مجازی مانند اینترنت، باعث ترشح ماده شیمیایی دوپامین در مغز، که باعث شادی و نشاط می شود، می گردد. دانشمندان اعلام کردند که هنگام تعریف از خود و یا اتفاقی که برای شخص افتاده است، لذتی که به هنگام غذا خوردن حس میشود، به میان می آید. کسانی که در این تحقیق شرکت نمودند، از دریافت وجه نقدی، خودداری کردند. دانشمندان ضمن اعلام اینکه ۳۰ الی ٤۰ درصد صحبتهای زنان و مردان از تجربیات شخصی شان بوده است، تاکید کردند که این میزان در سایتهای شبکه های اجتماعی، به ۸۰ درصد می رسد.

از آنجایی که این ضمیر ناخودآگاه است که سیگنالهای ورودی را از طریق حواس پنجگانه و رشته های فکری (توجه به خود) دریافت کرده و پردازش می کند و بارور می سازد، بنابراین هرگونه تعریفی را که انسان از دیگران بشنود بخصوص آنجا که این تعریف صادقانه باشد در ضمیر ناخودآکاه پردازش شده واعتماد به نفسی بهتر و عالی تر در انسان ساخته می شود. در عین حال این موضوع وقتی توسط خود انسان هم مطرح می شود ضمیر ناخودآگاه ساده لوحانه و بدون قضاوت این تعریف را می شنود و در وجود شخص اعتماد به نفس می سازد.اما همانطورکه می دانید این موضوع درفرهنگ ما مقبول نیست که کسی از خود تعریف کند. ولی به هر حال آنجایی که شما می گویید:

من انسان باارزشی هستم و یا اینکه من انسان توانمندی هستم این سخن توسط ضمیر ناخودآگاه شما اعتماد به نفستان را افزایش می دهد. اما ببینیم که چگونه انسان می تواند در معرض تعریف وستایش وتمجید دیگران قرار گیرد. از آنجایی که هر انسانی براساس فطرتش دوست دارد که مورد تعریف و تمجید و ستایش دیگران قرار گیرد بنابراین وقتی کسی از او تعریف می کند که مثلاً چه زیبا سخن می گویید و یا چه خط زیبایی دارید انسان به وجد می آید و خوشحال می شود و این خوشحالی را به فرد تعریف کننده منتقل می کند. بنابراین انسانها همچون آیینه ای عمل می کنند که وقتی تعریفی از آنها می شود و سیگنال مثبتی دریافت می کنند آن سیگنال مثبت را به فرد مقابل منعکس می کنند و این در حالی است که اکثر مواقع فرد تعریف شده ساکت نمی ماند بلکه به سخن می آید و عمل مقابله به مثل می کند. اصولاً تعریف کردن بجا از دیگران عامل ایجاد اعتماد به نفس در افراد جامعه می شود.بنابراین این عمل بسیار نیکوست.ضمن اینکه در عین حال می تواند عاملی برای ارتقاء اعتماد به نفس آدمی شود. به تعبیر زیبای حافظ:

کمال سرّ محبت ببین نه نقص گناه که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند

11.تشويق غذاي روح است.خودت و دیگران را تشویق کن.

كلام تشويق آميز و محبت آميز معلم به كودك مي تواند زندگي اش را دگرگون كند.

كلام تشويق آميز مدير يا رييس مي تواند الهام بخش كاركنان يا زيردستان باشد و آنها را به اوج برساند. هيچ كس هرگز نمي داند كه تنها چندكلام صادقانه تشويق آميز چقدر مي تواند تا آخر عمر تأثيرگذار باشد.

مسووليت تشويق

اگر مدير يا رهبر سازماني هستيد، مسئوليت تشويق كاركنانتان بر عهده شماست. اگر دوست هستيد مسووليت تشويق دوستانتان بر عهده شماست. با هر كسي كه در ارتباط هستيد مسووليت تشويق او بر عهده شماست. تشويقش كنيد تا ببنيد چه معجزه اي اتفاق مي افتد! با كلامتان، با نگاهتان، با عملتان، از هر راهي كه مي توانيد ديگران را تشويق كنيد تا شاهد ظهور بهترين عناصر وجودشان باشيد.

همه به تشويق احتياج دارند.

هيچ كس جمله يا حتي كلمه تشويق آميزي را كه در حساس ترين لحظه زندگي اش به او گفته شده هرگز فراموش نمي كند. ما در سخت ترين ايام زندگيمان با قدرت حتي يكي دو كلمه پرمهر و تشويق آميزي كه كسي به ما گفته پيش مي رويم و ادامه مي دهيم.

تشويق غذاي روح است.

همه ما به اين ماده مغذي و اساسي احتياج داريم.

چه كسي به تشويق احتياج دارد؟ هركسي كه نفس مي كشد!

تشويق حقيقی زندگي را دگرگون مي سازد.

تشويق حقيقي، تشويق ديگران به خاطر كار خوبي است كه انجام داده اند. تشويق حقيقي يعني كمك كردن به ديگران تا شهامت لازم براي مقابله با زندگي را به دست بياورند. تشويق حقيقي يعني اميدوار بودن و قوت قلب بخشيدن به ديگران براي اين كه خطر كنند و تغيير ايحاد كنند. قلب تشويق عبارت است از نشان دادن ارزش واقعي شخص. وقتي به مردم كمك مي كنيم تا احساس ارزش و قدرت كرده و انگيزه پيدا كنند، مي بينيم كه زندگيشان تا ابد تغيير مي كند آن گاه مي توانند در دنياي بيرون نيز تغيير ايجاد كنند.

تشويق بسيار قدرتمند است.

قدرت تشويق مي تواند نهفته ترين خصايص خوب انسان ها را بيرون بكشد و به نمايش بگذارد. هرگز تصور نكنيد كه كسي ارزش تشويق ندارد. همه ما خصايص مثبت و خوبي در وجودمان داريم كه تنها كافي است كسي به آنها توجه كند و با كلام و عملش تشويق كند تا اين خصايص نمايان شوند و به بهترين وجه بدرخشند.

تشويق مسري است.

وقتي ما كسي را تشويق مي كنيم با احساس خوبي كه در او ايجاد مي كنيم موجي را به راه مي اندازيم كه مي تواند به همه انسان ها برسد. تشويق ما هرگز هدر نمي رود و پيشروي آن هرگز متوقف مي شود، بلكه زنجيره بلند و طولاني اي مي سازد كه روزي از نو به ما باز مي گردد.

تشويق كردن، روش موفق هاست.

موفق ترين آدمها بيشتر از همه ديگران را تشويق مي كنند. پس با درك اين حقيقت و براساس اين اصل، هرچه بيشتر ديگران را براي خصايص و اعمال خوبشان تشويق كنيم، خود نيز موفق تر مي شويم.(هرچه بكاري درو مي كني)اين چرخه اي است كه ثمراتش مدام بيشتر مي شود.

بياييد چند روز آينده رژيم تشويق بگيريم. خودمان و ديگران را تشويق كنيم و پس از آن تا پايان عمر اين كار را ادامه دهيم.

12. به قول و تعهد خود پایبند باش تا به نتیجه برسی.

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا(مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.

در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.

مرد پاسخ داد: من دیدم شما در راه مسجد دو بار به زمین افتادید، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.

مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.

مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.

مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: من شیطان هستم. مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.

شیطان در ادامه توضیح می دهد: من شما را در راه مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.

وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتید.

به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا مطمئن ساختم.

13. هر کاری پاداش دارد و کار منظم پاداش مضاعف دارد.

نظم و انضباط نه تنها ازرازهای پیروزی مردان بزرگ می‌باشد، بلكه كاخ بلند آفرینش روی آن استوار شده ‏است.‏اگر منظومه شمسی برقرار است و سیارات دور آن می‌گردند و كوچكترین خللی در طی قرون‏در آن ‏رخ نداده است؛ از این نظر است كه بنیاد آفرینش آن را نظم و محاسبه تشكیل‏داده است.‏

در تمام مظاهر هستی، از بزرگترین موجودات تا كوچكترین آنها یعنی اتم، نظم و دقت به كار رفته است. ‏نظمی كه بر بزرگترین منظومه‌های جهان حكومت می‌كند،بر اتم نیز حكمفرماست.‏

هر اتم دارای هسته مركزی به نام پروتون است و الكترونها‏مانند اقمار و سیارات با ترتیب دور هسته مركزی ‏خود می‌گردند.

دل هر ذره را كهبشكافیآفتابیش در میانبینی

جهان آفرینش برای ما بهترین راهنماست.‏نقشه زندگی، دوام، ثبات حیات و رمز پیروزی را باید از آن ‏آموخت. آن به ما می‌گوید: رمز بقا و استواری من نظمی است كه آفریدگارم در من نهاده است.‏

اگر درمراكز علمی هرج و مرج حكمفرما گردید، اگر از دستگاه بازرگانی كشور نظم و حساب رخت‏بربست و ‏توازن عرضه و تقاضا از بین رفت و اگر در دستگاه انتظامی مملكت انضباط‏سربازی جای خود را به خود سری ‏داد، باید فاتحه زندگی را در آن كشور‏خواند.

امیرمؤمنان وقتی در بستر بیماری افتاد، نخستین توصیه و سفارش وی به‏فرزندان گرامی خود این بود:‏اوصیكمبتقوی اللّه و نظم امركم‏یعنی: شما را‏به پرهیز از نافرمانی خدا و نظم و انضباط در زندگی توصیه ‏می‌نمایم.

یكی از نشانه‌های نظم این است كه اوقات شبانهروزی را بر نیازمندیهای خود تقسیم كنیم و زیر بنای ‏زندگی را كه نظم است، محكمتر‏سازیم و از بی نظمی كه كشنده شایستگی و برباد دهنده هرگونه ‏استعداد است، بپرهیزیم.‏

از وزیر لایق وشایسته‌ای كه به همكارهای خود به طور دقیق رسیدگی می‌كرد پرسیدند: چطور به این ‏همه كار می‌رسی؟‏گفت:"آنچه را امروز می‌توانم انجام دهم به فردا نمی‌اندازم و هیچ وقت تأخیر در كاری را روا ‏نمی‌دانم".‏

من از تابلوهایی كه در آژانسها و كارگاه‌ها نصب می‌كنندو در آن چنین می‌نویسند:‏"وقت طلاست"‎‎بسیار شگفت زده می شوم، زیرا ارزش وقت به مراتب بالاتر از‏طلاست، ولی این موجود گرانبها در صورتی از طلا باارزش تر می شود كه نظم و انضباط دراوقات انسان برقرار باشد و هر كاری در موقع خود صورتگیرد.‏

14. مراقب چراغ قرمزهای زندگی باش.

خطا کردن يک کار انساني است اما تکرار آن يک کار احمقانه است.

شخصیت زیبای یک انسان رابطه مستقیم با عملکرد و رفتار او دارد انسان هایی که شخصیتی عالی و اعتماد به نفس خوبی دارند معمولاً تمایلی به انجام عمل خلاف از خود نشان نمی دهند و لذا مجبور به عذرخواهی به خاطر خلاف نمی شوند انجام هر عمل خلافی منجر به تخریب شخصیت فرد خلاف کار می شود. مثلاً وقتی که کسی از چراغ قرمز عبور می کند و توسط پلیس متوقف می شود و شروع به عذرخواهی می کند تمام شخصیتش زیر سوال می رود و اعتماد به نفسش خدشه دار می شود. شما انسان زیبایی که متحول شده اید و باور عالی از خود دارید و شخصیت زیبای انسانی خود را خوب درک کرده اید و به سازندگی بنای باورهای خود مشغولید حتی اگر نیمه های شب که خیابان خلوت است و حتی پلیسی هم نیست آنجا که به چراغ قرمزمی رسید توقف می کنید و می ایستید تا چراغ سبز شود نه به خاطر پلیس و یا دیگران بلکه به خاطر نفس شخصیت زیبای درون خودتان. شما خوب می دانید که ضمیر ناخودآگاه نسبت به چراغ قرمز شرطی شده است و اگر شما چراغ قرمزرا رد کنید ونایستید او شما را بی شخصیت قلمداد کرده و به بنای اعتماد به نفس شما آسیب وارد می کند. به هرحال شما با اشراف بر این حقیقت همواره مراقب هستید تا کاری نکنید که آن ضمیر حرکت نادرستی در ساختن بنای باورها و شخصیت شما انجام دهد در این جا خالی از لطف نیست که توجه شما را به حدیثی جلب کنیم که میفرمایند:

بپرهیزید از انجام هر معصیتی در خلوت های خودتان زیرا او که شاهد است، حاکم است.

معنای این حدیث این است که در دنیای انسان، خلوتی وجود ندارد همه جا خدای رحمان حضور دارد و بر اعمال و ر فتار ما شاهد است و در عین حال اوست که در نهایت حکم می کند و پایان کارهای بد به دست اوست عین سیستم نظارت و اجرای درونانسان هم همینگونه است. به این معنا که ضمیر ناخودآگاه که سازنده باور، روحیه وسلامت و بیماری انسان هاست در هر لحظه در وجود شما نظارت فعال دارد و هرگز از شما جدا نمی شود.بنابر این ای انسان، آگاه باش که تمام شخصیت و باورهای تو را در هر لحظه ضمیر ناخودآگاه تو می سازد که برتمام اندیشه ها و عملکرد تو واقف و آگاه است و اشراف کاملدارد.

مراقب او باش تا او مراقب خوشبختی و سعادت و سلامتی تو باشد.

15. از دانش و تجربه به درستی استفاده کن.

تجربه مدرسه ايست که محصلين خود را با قيمتي گران بار مي آورد.

تجربهچیست؟

پاسخ عموم ما به این پرسش این است که تجربه یکی از مهمترین روشهای کسب معرفت در انسان است!

اما یک نگاه دیگر بیندازیم؟

پسرجان! تو دانشجوی سال اول هستی! هنوز خیلی وارد نیستی! تجربه نشون میده کاری که می­خواهی انجام بدی نشدنیه!

دختر عزیزم! من پدرت هستم! تجربه­ام میگه تو باید این کاری که من بهت می­گم انجام بدی!!

ببین مجید! تجربه نشون داده که به زنت باید با شدت برخورد کنی!

اصلاً با حرفت موافق نیستم! این حرف با تمام تجربیاتی که تا به حال داشتم مخالفه!

و... ... ...

خیلی مواقع، استفاده­ی بی­جا از وسیله­ی مهمی به نام تجربه می­تواند نتایج نامطلوبی به همراه داشته باشد. تجربه­ای که می­تواند جلوی راه­های رفته­ی شکست خورده را بگیرد، اگر جایگاه مناسبی را نداشته باشد، عامل رسوب و درجا زدن است. تصور کنید اگر مخترعین، تنها بر اساس تجربیات گذشتگان خود عمل می­کردند اکنون ­ِجهان ما چگونه بود!!!

اصالت را از تجربه بگیریم تا تنوع را در زندگی حس کنیم و شانس تجربیات جدید را از خود سلب نکنیم!

این هم داستان دانش و تجربه

روزی از یک تعمیرکار معروف برای ...

برای ادامه مطلب به قسمت دوم مراجعه بفرمایید

منبع:soupeshadi.com
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۴
انتشار یافته: ۳
فریده
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۶
0
0
عالی بود عالی
زهرا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۵۶ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۴
0
0
بسیار زیبا بود
مطالبی جدید و آموزنده
سپاس
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۵۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
0
0
عالی عالی عالی