کد خبر: ۹۶۰
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۱

مخاطب حسابداری کیست؟

مدیری نیست که نیاز به «حسابداری» را در سازمان خود انکار کند ...

بعضی از ما حسابداری را فعالیتی بی‌خاصیت اما اجتناب ناپذیر برای قانع کردن سازمان امور مالیاتی میدانیم. برخی دیگر، حسابداری را به معنای ثبت کلیه‌ی مخارج و شاید طبقه‌بندی آنها می‌دانیم. شاید به این هم فکر کنیم که جریان ورودی‌ و خروجی‌ پول، یا طلب‌ها و بدهی‌های ما،‌ به هر حال باید جایی ثبت شود و ظاهراً برای چنین کاری کسی را پیدا می‌کنند که «حسابدار» نامیده میشود!

بعضی از ما هم فکر می‌کنیم که اگر اعداد و ارقام از حدی بزرگتر شد، باید به حسابدارمان، «مدیر مالی» بگوییم.

در طرح متمم، قصد داریم به تدریج، واژه‌ها و مفاهیم و اصطلاحات و وظایف مختلف در حوزه‌ی حسابداری و مالی را، با دقت علمی و تاکید بر جنبه‌‌های کاربردی آن بررسی کنیم.

شاید به عنوان شروع، مهم باشد که بپرسیم: «مخاطب حسابداری کیست؟ و چه کسی یا چه سازمانی قرار است از گزارش‌های حسابداری استفاده کند؟». در پاسخ به این سوال می‌توان «حسابداری مالی» را از «حسابداری مدیریت» تفکیک نمود.

وظیفه حسابداری مالی تهیه صورت های مالی برای استفاده کنندگان برون سازمانی مانند دولت، سهامداران، بستانکاران و سایر گروه های ذینفع خارج از شرکت است.

در حالیکه وظیفه حسابداری مدیریت تهیه گزارشات مالی برای تصمیم گیری مدیران سازمان در خصوص موضوعات مختلف اعم از بهای تمام شده، بودجه بندی، برآورد منابع و مصارف و تحلیل نقطه سر به سر شرکت در نظر گرفته می‌شود.

توجه داشته باشیم که در هر صورت، نقطه شروع تهیه‌ی گزارش های مالی و مدیریتی همان ثبت و طبقه بندی از رویداد های مالی در سیستم حسابداری است.

بدیهی است، تهیه‌ی گزارشهای «حسابداری مدیریت» تنها زمانی امکان‌پذیر است که کلیه «رویداد‌های مالی» بر اساس اصول حسابداری و به شکل درست و در سرفصل‌های مناسب ثبت و طبقه‌بندی گردد. حالا بهتر می‌توان درک کرد که چرا در بسیاری از شرکت‌های ایرانی، حسابداری مدیریت جایگاه خاصی نداشته یا به شکل واقعی و با ظرفیت کامل آن مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.

<دو دفتره بودن> برای بسیاری از ما یک اصطلاح آشناست. مدیران شرکت‌ها ترجیح می‌دهند رویدادها را با دو روایت مختلف، یکی برای خود و دیگری برای سازمان امور مالیاتی ثبت کنند. و عملاً همیشه پس از مدتی، هر دو سیستم ثبت به یک اندازه مغشوش و دارای خطا می‌شوند. چنین است که شرکت‌های زیادی را می‌بینیم که مدیریت، در صورت نیاز به تهیه ‌حتی یک گزارش ساده از درآمدها و هزینه‌های یک پروژه، عملاً یا دسترسی به اطلاعات درست نداشته یا نیازمند صرف زمان بسیار زیاد است که ترجیح می‌دهد از تهیه و استفاده از چنین گزارشی صرف نظر کند.

 دام دیگری که مدیران در چنین شرایطی گرفتارش می‌شوند وابسته شدن شدید شرکت به حسابدار است. حسابدار عملاً حافظه‌ی شفاهی شرکت محسوب می‌شود و ما فراموش می‌کنیم که هدف از استقرار هر نوع سیستمی در یک سازمان، مستقل کردن سازمان از انسان‌ها است.

 در آینده در فرصت مناسب، به دلایل و توجیه اقتصادی و ریشه‌های سودآور بودن سیاست دو دفتره خواهیم پرداخت. اما چنین بحثی  مستلزم پرداختن به عواملی همچون فرهنگ،رابطه دولت – ملت ،ضعف سیستم های اطلاعاتی ،شرایط اقتصادی جامعه و… می‌باشد که در حال حاضر فراتر از عنوان این نوشته است.

 واقعیت این است که اولین و تنها دلیل دو دفتره بودن اکثر شرکت ها، افشای سود کمتر و به تبع آن پرداخت مالیات کمتر می باشد. اما مدیران شرکتها باید به این نکته نیز توجه داشته باشند که در ازای پرداخت مالیات کمتر، خود را از چه چیزهای دیگری محروم می کنند. در واقع هنگامی که شما بخشی از رویداد های مالی خود را با هدف فرار مالیاتی و یا کاهش هزینه بیمه حذف با تغییر ماهیت می دهید،  عامدانه اطلاعات سیستم مالی خود را مغشوش کرده و  امکان استفاده از عملکرد مالی شرکت و تحلیل در این زمینه را از  خود سلب می نمایید. در واقع واحد مالی شرکت ما به بخشی ناقص از واحد مالی ذینفعان دولتی تبدیل میشود و این موضوع (بی توجهی به شاخص های مالی قابل اتکاء) می تواند در بازه زمانی بلندمدت خسارات جبران ناپذیری به تداوم فعالیت شرکت وارد آورد.

 شاید اگر بخواهیم گفته‌های بالا را خلاصه کنیم، می‌توان گفت که مستقل از اینکه مخاطب گزارش‌های حسابداری چه کسانی هستند، ثبت و طبقه‌بندی همه اطلاعات یکسان و واحد بوده و تنها شکل گزارش‌گیری تفاوت می‌کند.

 فساد مالی یا گزارش‌های مخدوش زمانی آغاز می‌شوند که «ثبت رویدادهای مالی» نیز بر اساس «سلیقه‌ی مخاطب» تغییر کند.


منبع: متمم