تلاشهای زیادی برای طبقه بندی فرهنگ سازمانی بر پایه تجزیه و تحلیلهای به عمل آمده از فرهنگ در سازمانها و همچنین تقویت یا تغییر فرهنگ موجود صورت گرفته است. بیشتر این طبقهبندیها را میتوان در قالب چهار بُعد بیان کرد که دو مورد از معروفترین آنها در ادامه آورده شده است.
هریسون(1972)
هریسون آنچه را "ایدئولوژیهای سازمانی" مینامد، به چهار دسته طبقهبندی کرده است:
1. فرهنگ قدرتگرا
رقابتی و پاسخگو به شخصیت به جای متخصص است؛
2. فرهنگ کارمندگرا
اجتماعی است و کنترل مدیریت غیر قابلقبول است؛
3. فرهنگ وظیفه گرا
تمرکز بر شایستگی و پویایی است؛
4. فرهنگ نقشگرا
تمرکز بر قانونی بودن، مشروعیت و بوروکراسی است.
هندی (1981)
هندی، گونهشناسی خود را بر پایه طبقهبندی هریسون بنا نهاده است، البته او به جای واژۀ "ایدئولوژی" از"فرهنگ" استفاده کرده است، زیرا به نظر وی فرهنگ بهتر و بیشتر میتواند حس غالب شیوۀ زندگی یا مجموعهای از هنجارهای را منتقل سازد. چهار نو فرهنگ از نظر او عبارتاند از:
1. فرهنگ قدرت
در این فرهنگ، فردی با منبع قدرتی مرکزی وجود دارد که اعمال کنترل میکند. قوانین و رویهها محدود هستند و فضا، رقابتی، قدرتگرا و سیاسی است.
2. فرهنگ نقش
در این فرهنگ، کارها به وسیله و براساس رویهها و قوانین کنترل میشود و نقش یا شرح شغل دارای اهمیت بیش از کسی است که آن را انجام میدهد، در واقع این پُستها هستند که قدرت دارند نه افراد.
3. فرهنگ وظیفه
هدف این فرهنگ، جذب کارکنان مناسب و سپردن کارها به آنهاست. نفوذ عمدتاً از قدرت تخصص ناشی میشود و نه از قدرت شخصی یا قدرت مقام. فرهنگ تطبیقپذیر و کار تیمی نیز اهمیت دارد.
4. فرهنگ فرد
در این فرهنگ، فرد کانون توجه است. سازمان فقط برای خدمت و کمک به افراد و کارکنان آن تشکیل شده است.