یکی از عناصر
اصلی بازاریابی، قیمت گذاری است که در بیانی ساده، به معنای تعیین ارزش مادی برای
کالا یا خدمت است. اهداف مختلفی در قیمتگذاری دنبال میشود که از مهمترین این
اهداف می توان به موارد زیر اشاره کرد:
به حداکثر
رساندن سود فعلی
برای اینکه
شرکتی بتواند سود کنونی خود را به حداکثر برساند، باید تقاضای مربوط به قیمتهای
مختلف را برآورد و هزینههای ثابت (Fix Cost) و
متغیر (Variable
Cost) تولید
کالا را محاسبه نماید، آن گاه قیمتی را انتخاب کند که بیشترین سود جاری، جریان
نقدی یا بازده سرمایه را برای شرکت به ارمغان آورد. البته، در صورت تأکید بیش از
حد بر سود جاری و بیتوجهی به اثرات ناشی از سایر متغیرها مانند: واکنشهای
احتمالی رقبا، محدودیتهای قانونی، عناصر آمیخته بازاریابی، سطح رضایت مشتریان
و... در بلندمدت سودآوری شرکت به مخاطره میافتد.
به حداکثر رساندن سهم بازار
زمانی که مشتریان به قیمت حساس باشند، میتوان با کاهش آن، افزایش فروش را به دست آورد. با افزایش حجم فروش، هزینههای ثابت بر تعداد بیشتری از محصول سرشکن شده و بهای تمام شدۀ هر واحد کاهش مییابد و در نتیجه، می توان به سود بیشتری دست یافت. زمانی میتوان از این استراتژی استفاده کرد که :
بازار نسبت به قیمت حساسیت بالایی داشته باشد، در نتیجه قیمت پایین موجب رشد سهم بازار خواهد شد؛
کشیدن عصارۀ بازار
زمان ارائه
محصول جدید، برخی شرکتها ترجیح میدهند، قیمت ها را در سطح بالا تعیین کنند و از
استراتژی عصاره کشی بازار استفاده کنند. بالا بودن قیمت، حاشیه سود را افزایش داده
و ممکن است باعث جذب رقبا به آن بخش از بازار گردد. در این حالت، شرکت با کاهش
قیمت، هم زمان دو هدف را دنبال میکند: از یک سو جذابیت بازار را برای رقبا کاهش
میدهد و از سوی دیگر، سطح وسیع تری از مشتریان را پوشش میدهد.
پیشرو شدن از نظر کیفیت
شرکتهایی که استراتژی تمایز را انتخاب میکنند، محصولاتی با کیفیت بالاتر که میتوانند منافع و مزایای بیشتری به خریداران ارائه کنند را به بازار عرضه میکنند. ممکن است این محصول با قیمت بالاتر از رقبا ارائه شود. در برخی موارد ممکن است؛ استنباط از قیمت کالا با کیفیت رابطه داشته باشد. به عبارتی ممکن است مشتری جنسگران قیمت را با کیفیتتر بداند.
ادامۀ حیات
استراتژی قیمتگذاری می تواند عاملی برای رشد یا بقای شرکت باشد. قیمت محصول به طور مستقیم بر
سود شرکت تأثیر میگذارد. چنانچه قیمت محصول بتواند هزینههای ثابت و متغیر تولید
را پوشش دهد، شرکت در نقطۀ سربهسر قرار دارد و پس از آن، وارد منطقۀ سود خواهد
شد.
بستهبندی و ویژگیهای بصری محصول باید بیانگر ارزش آن باشد. برای نمونه، اگر محصولی گرانتر از محصول رقیب باشد، باید قیمتی بودن کالا را با تکنیکهای مختلف القا کرد و مشتریان را قانع نمود که کالای خریداری شده از خصوصیاتی در شأن قیمت برخوردار است. در این حالت، میتوان از رنگ برای کمک به انتقال این مفهوم بهره برد.
از سویی، زمانی که کالاها به صورت رقابتی قیمتگذاری میشوند، رنگ مناسب میتواند تأثیر قویتری، از نمونۀ مشابه، در ذهن مشتریان ایجاد کند. برخی رنگها مفهوم قیمت بالا را منتقل میکنند، در حالی که برخی دیگر میتوانند ارزان بودن را به ذهن متبادر کنند.
منبع: روان شناسی رنگ ها در بازاریابی و فروش