هر مقاله و کتاب و نوشته ای که بوی "مدیریت بومی" میداد و در دسترس بود پی گرفتم تا مگر در نهایت از میان این راههای پیچ در پیچ حرفی برای گفتن بازیابم. وقتی سخن از مدیریت و اداره ی امور عمومی به میان می آید باید آن را د رمیان فرهنگ و تمدن بشری جستجو نمود چرا که پیدایش مدیریت به پیدایش گروههای اجتماعی و شکل گیری خانواده اجتماعات و زندگی جمعی انسانها بر می گردد. روابط متقابل اساس زندگی جمعی است و روابط بر هر اساس مبتنی باشد اداره و مدیریت رادر پی دارد.
گرچه "مدیریت" به مفهوم کلی آن سابقه ای به قدمت زندگی جمعی انسانها دارد اما آن چه که بنام دانش مدیریت سازمانها و موسسات بخصوص موسسات انتفاعی تکامل پیداکرده است مربوط به اواخر قرن نوزدهم و عمدتا بیستم است تاقبل از قرن بیستم سازمانها در مقیاسی کوچک و با استفاده از روشهای ساده اداره می شدند و هنوز پیچیدگی امروز خود را پیدا نکرده بودند در حالی که امروز مدیریتها با مسائل گوناگونی همچون جمعیت فزاینده ، رکود، آگاهی اجتماعی، کمبود منابع -بخصوص منابع انرژی- تورم ، تامین و رفاه رقابت و نظایر آن...