در سالهای اخیر فضای آکادمیک کشور توانسته تعداد زیادی فارغالتحصیل را در رشتههای MBA، مدیریت بازرگانی، مدیریت بازاریابی و ... به بازار و صنعت معرفی کند. البته این افزایش چشمگیر فقط منحصر به کشور ما نیست و طبق آمار بلومبرگ، تعداد فارغالتحصیلان رشته -MBA- در 10 سال اخیر دارای افزایش 50 درصدی بوده است.
بهتر است فراموش نشود که مفهوم فارغالتحصیل شدن از دانشگاه، نشستن روی صندلی مدیرعاملی نیست بلکه برای کسب چنین مقامی باید مهارتهایی ظاهرأ ساده ولی حیاتی را آموخت.
هر چه پیشتر میرویم میبینیم که ورود به دنیای دیجیتال و جهانی شدن روی کسبوکارها و صنایع مختلف تأثیرگذارتر میشوند (همانطور که امروزه نیز تا حدودی شاهد تأثیرات آنها هستیم). همه چیز از جمله –مردم، تیمها، الگوها و رقبا- سریعتر حرکت خواهند کرد. در این شرایط متمایز شدن برای شرکتها حتی از شرایط فعلی نیز سختتر خواهد شد.
مدیرعاملان آینده باید بتوانند با ترکیب جدید مدیریتی کار کنند. شاید مدیر ارشد منابع انسانی در آینده تکامل پیدا کند و پست جدیدی به نام مدیر ارشد منابع به وجود بیاید. شاید وظیفه این مدیران بررسی و رفع کمبود منابع طبیعی موردنیاز سازمان باشد. همچنین به احتمال زیاد در آینده تعداد زنان مدیرعامل نیز افزایش مییابد. بلومبرگ پیشبینی کرده؛ که در سال 2040 حدود یک سوم از مدیرعاملان شرکتهای بزرگ خانم خواهند بود در حالی که این میزان اکنون تنها 3 درصد است.
به این صورت وقتی شرایطی بوجود میآید تا یک فارغالتحصیل دانشگاهی به عنوان مدیرعامل یک سازمان آغاز به کار کند، باید مهارتهایی که او را برای آینده آماده میسازند را در خود پرورش دهد.
در ادامه به تعدادی از این مهارتها اشاره شده، پس با پدیده تبار همراه باشید...
*مهارتی به نام فروش تجربه به مشتری
یکی از مهارتهای موردنیاز برای مدیرعاملان آینده این است که فروش را منحصر به محصول یا خدمات نداند، بلکه سعی کند فرهنگی را در سازمان خود به وجود آورد که در آن به مشتری تجربه فروخته میشود. هر چه تجربهای که برای مشتری خلق میشود، لذتبخشتر و خاطرهانگیزتر باشد مدیرعامل و سازمانش کار خود را بهتر انجام دادهاند.
*سرمایهگذاریهای استراتژیک با تخصیص مساوی منابع سازمان
یک شرکت نمیتواند رشد کند مگر آنکه منابع خود را برای اموری که بیشترین اهمیت را دارند، خرج کند؛ اتفاقی که امروزه کمتر شاهد آن هستیم. به عنوان مدیرعامل آینده، باید به این درک برسیم که تخصیص مساوی منابع در یک سازمان، فرمول برنده نیست. نگاهمان به هزینهها باید به صورت سرمایهگذاری و به بودجه به شکل فرصتی برای همراستاسازی هر چه بیشتر شرکت با استراتژیمان باشد. کارهایی را که شرکت ما نمیتواند بهتر از رقبا انجام دهد باید برونسپاری کنیم و پول و زمانمان را به کارهایی اختصاص دهیم که میتوانند به مزیت رقابتی ما تبدیل شوند و بیشترین نقش را در موفقیت سازمانمان داشته باشند.
*مدیران آینده باید بتوانند در تمامی بخشهای سازمان تیمهای قدرتمند و منعطف بسازند
هر قابلیت برجستهای حاصل تلفیق عملکردهای مختلف مانند فروش، بازاریابی، IT، توزیع، بخش حقوقی و ... است. شرکتهای بزرگ دنیا به دنبال مدیرعاملانی هستند که بتوانند بین این بخشهای متعدد هماهنگی ایجاد کنند. البته امروزه تعداد این مدیران زیاد نیست. به عنوان یک مدیر عامل، شما و تیمتان باید اطمینان حاصل کنید که افراد در یک سیستم منسجم در کنار یکدیگر کار میکنند و به شکل مستمری به فکر ارتقاء قابلیتهای متمایزکننده شرکت در بازار هستند. همه اینها نیازمند این است که مدیرعامل بر معماری مشارکت در سازمان مسلط باشد.
*برای مدیرعامل شدن تسلط خود را بر مهارتهای ارتباطی ارتقاء دهید
در آینده مدیرعاملان بیش از هر زمان دیگری نیاز دارند که استاد ارتباطات باشند. هر چقدر شفافیت در سازمانها بالاتر برود مدیرعاملان باید بیشتر در مقابل ذینفعان پاسخگو باشند. ارتباطات رسمی و غیررسمی افزایش مییابد و به همین دلیل لازم است توانایی گوش کردن، صحبت کردن و نوشتن یک مدیر به شکل قابل توجهی افزایش یابد. از آنجا که زبان انگلیسی برای ارتباطات بینالمللی مورد استفاده قرار میگیرد لازم است مدیران در فراگیری این زبان تلاش بیشتری به خرج دهند.