در بخش اول این مطلب و به نقل از پدیده تبار با ۴ روش از برنامهریزیهای افراد موفق با هم بودیم، در اینجا قصد داریم ادامه این لیست را به شما ارائه دهیم.
زمانی که بیل گیتس رئیس مایکروسافت بود «دو هفته تفکر» را در سال به خود اختصاص میداد و در آن دو هفته خود را در کلبهای دورافتاده محبوس میکرد. در طی «هفته تفکر» هیچ ملاقاتی را نمیپذیرفت و مقالات زیادی (رکورد وی 112 مقاله است) در مورد مایکروسافت و همچنین ایدههای جدید در فناوری را مطالعه میکرد. این زمان و فضا به او این امکان را میداد تا پروژههای مایکروسافت و ایدههای جدید را مورد بررسی قرار دهد و مروری بر فعالیتها و عملکرد خود و کمپانی بزرگ مایکروسافت داشته باشد. آنچه که برنامهریزی نشود جامه عمل نیز نمیپوشد.
افراد موفق به طور منظم برای مرور برنامهها و اولیتبندی فعالیتها، اهداف و طراحی مسیر برای تحقق آنها برنامهریزی میکنند. آنها برای نظارت و ارزیابی برنامه زمانبندی خود و بررسی میزان پیشرفت برای نیل به اهدافشان وقت صرف میکنند و در این زمان مقتضی از اشتباهاتشان درس میگیرند و تجربه کسب شده را وارد برنامه خود میکنند تا یک اشتباه را دو بار تکرار نکنند. افراد موفق برنامهریزی روزانه و هفتگی دارند. آنها برای طرحریزی برنامه جامع و مناسب وقت کافی صرف میکنند و برای اجرایی شدن برنامه موجود راهبردها و راهکارهایی را در نظر میگیرند.
افراد موفق خوب میدانند که اگر پروژههایشان را اولویتبندی نکنند، ممکن است به جای پرداختن به آنها که اهمیت بیشتری دارند به مسائل کماهمیتتر بپردازند و انجام امور مهم به تعویق بیفتد. افراد موفق به طور مداوم در حال ارزیابی اولویتهایشان هستند و آنها را بر اساس تغییر شرایط دوباره سازماندهی میکنند.
از آنجایی که افراد موفق اولویتهای خود را به طور دقیق و واضحی روشن کردهاند، به راحتی و به سرعت میتوانند ارزیابی کنند که آیا کار یا موقعیت پیشآمده در راستای اهداف و تصویر کلی برنامه آنها است یا خیر؟! این افراد کارها و حتی عاداتی که در راستای نیل به اهدافشان نباشد به راحتی از برنامه خود حذف میکنند یا آن را به زمانی موکول میکنند که ساختار و طرح برنامهریزی کلی و اولویتهای مهم آنان را مختل نسازد.
افراد موفق «نه» گفتن به خواستهها و امیالی که آنها را از موفقیت دور میسازد، را به خوبی یاد گرفتهاند و به کار میبندند. آنها روی کار درست و برنامهریزی شده تمرکز میکنند و تحتتأثیر عوامل خارجی و امیال خود قرار نمیگیرند چرا که این اثرپذیری، بهرهوری آنان را کاهش خواهد داد.
استیون ریچاردز کاوی تعلیم دهنده، نویسنده، تاجر و سخنران انگیزشی آمریکایی بوده است. محبوبترین کتاب او «هفت عادت مردمان مؤثر» نام داشت. او در جایی از این کتاب اشاره میکند که: «اکثر ما زمان زیادی را صرف امور فوری و ضروری میکنیم اما وقت کافی برای کارهای مهم صرف نمیکنیم». در کتاب «هفت عادت مردمان مؤثر»، کاوی یک جدول چهار خانهای را ترسیم کرده است که دارای دستهبندی زیر است:
فوری و مهم؛ غیرفوری و مهم؛ فوری و غیرمهم؛ غیرفوری و غیرمهم. او در ذیل این دستهبندی عنوان میکند که زمان بیشتری که شما صرف هر کدام از این قسمتها میکنید؛ در حقیقت نگرش شما از زندگی را مشخص میسازد و آیندهای که پیش روی شماست را ترسیم میکند. اکثر افراد اول به کارهای فوری میپردازند چیزهایی که در لحظه پیش میآید و به نظر برای فرو نشاندن آتش باید در همان بدو امر انجام شود و بدین ترتیب کارهای مهم از گردونه حذف میشوند.
به عبارت دیگر، افراد موفق بر فعالیتهایی تمرکز میکنند که مهم هستند نه فوری. پرداختن به کارهای مهم و نه فوری در دراز مدت اثرات زیادی بر زندگی شخص خواهند داشت. شاید با خودتان بگوید وقتی کاری فوری است پس حتماً مهم هم هست اما الزاماً اینطور نیست ما خیلی وقتها خیلی از کارها را قربانی چیزیی میکنیم که در لحظه پیش آمده و به نظرمان باید سریع انجام شود مثلاً وقتی تصمیم داریم یک وسیله برای منزل بخریم این عمل را به نوعی فوری تلقی میکنیم چرا که اگر سریعتر آن وسیله خریداری نشود ممکن است پول آن را خرج کنیم یا نیاز فوری به آن داریم در صورتی که با کمی تأمل شاید بتوان خرید این وسیله را به زمانی دیگر موکول کرد که مثلاً از تخفیفات ویژه برخوردار شد در عوض میتوان با آن پول کار مهمتری انجام داد مثلاً در جایی سرمایهگذاری کرد و بدین ترتیب در زمان مناسب هم خرید کالا انجام شده و هم پول ما در این زمان چند برابر شده است.