نسل جدید، نسل انتقال اطلاعات در کسر ثانیه است. فرزندان این روزگاران در تو در توی مدارهای الکترونیک و تار و پود ”دنیای مجازی” زندگی می کنند.
قصه ها و روایات کهن دیر زمانی است از خاطره ها محو شده اند.
آشفته بازار امروز با فرهنگی التقاطی همراه گشته و اقیانوسی از اجتماع معاصر ما ساخته است با عمقی به قدر یک بند انگشت!
لاجرم نام های تجاری پس از هر اوج و حضیض در نمودار های بین المللی، قارچ گونه رشد می کنند و دوام و بقایشان به آهی و تبی وشبی بند است.
چاره چیست؟در پاسخ این پرسش به باید نباید های برند از زاویه ی روایت می پردازیم.
هسته ی هویتی برند دارای ذاتی یگانه و ممتاز است که ابداع آن فصل مشترک علوم جدید و قدیم محسوب می گردد.شکل گیری ساختار برند مرهون ژنتیک یا همان صفاتی است که بسیار هوشمندانه و هنرمندانه در کنار یکدیگر چیدمان می شوند و موجب ایجاد لحن و واگویه ای متمایز و برخاسته از سمت برند می گردند.
این میان موجود خلق شده دارای ادبیاتی ارتباطی می گردد از جنس خلق و خو وآداب سفارشی شده و خاص و شنوندگان خود را از طبقه ای مشخص از اجتماع بر می گزیند.
حکایت چنان است که آنچه در این روزگاران به شدت مورد بی توجهی اساتید و صاحبان فن بازاریابی و فروش و البته برند و تبلیغات قرار گرفته است مبحث روایت های برند است.
محصولاتی ساکت و خاموش در قفسه ها ی منتظر مشتری در سکوت فرو می روند و جارچی تبلیغات همواره در مقدمه ی برند درجا می زند.
مشکل اینجاست:اساسا داستان یا روایتی وجود ندارد.برندهای ما قصه ای برای پیگیری و جذابیتی برای حضور مداوم ندارند.فضا فضای سکه و عدد و رقم است و فضای فروش فضایی مبتنی بر ریاضیات است و البته مخاطب موجودی چند بعدی است لاجرم مهندسی فروش در فضای مبتنی بر احساس الکن و ناتوان است.
ریاضیات به تنهایی نمی تواند قلب ها را تسخیر کند و قیمت عامل رقابتی یکه تاز نیست.
فرزندان دنیای امروز از تنهایی و سکوت در رنج هستند و در انتظار شهرزاد های سخنگوی ازیاد رفته به نقاط مبهمی خیره می مانند. برند ها ساکت و صامت بی هیچ روایتی بی هیچ اندیشه ای می آیند و می روند.سبکی ، گویشی ، ویژگی در رفتار برند دیده نمی شود لذا تبلیغات ناچار بر عنصر هوا سوار شده و ایده ها محو و کم رنگ از آب در می آیند.
قفسه ها مالامال از کالا و رسانه ها لبریز از نام های تجاری سایه گون!و فراموش نکنیم که نام تجاری با سرزمین برند و برند آفرینی فرسنگ ها فاصله دارد.
در نهایت اینکه الگو و کهن الگویی موجود نیست و موجودیت برند هرگز از سطح هویت بصری فراتر نمی رود.
بیماری فضای بازرگانی امروز جامعه ی ما بیماری سکوت است!زمزمه ای فاقد ادبیات قابل فهم و برندهایی الکن و معلول که از ضعف هویت و ساختار و استراتژی رنج می برند.
هزینه هایی سرسام آور در تبلیغات آنچه نیستیم و می نمایانیم !
بهتر نیست یکبار دیگر به اصل و ریشه بازگردیم و باور کنیم که نردبان ترقی پله هایی دارد و پیاپی پیمودن آن زیباست.
از اصول اولیه و هویت و فلسفه ی وجودی برند غافل نشویم و جنبه ی روایتگری برند را جهت تسخیر ذهن و قلب مخاطب ارج نهیم.
سال های سال است که درآنسوی اقیانوس، مردمانی دور از فرهنگ اصیل و تاریخ سرزمین ما، با واکاوی داستان ها و ادبیات و هزاران گنج نامور ایرانی روایت هایی را بازتولید و شخصیت هایی را خلق می کنند و به واسطه آن هویت اولیه فرایندهای برند آفرینی را پی گرفته بازاری پر رونق می سازند و این در حالی ست که ما مردمان جاده ی ابریشم و نوادگان اساتیدی چون فردوسی و سعدی ، ما شهرزاد زادگان هزار و یک شب اندر خم یک کوچه ایم و متعصبانه در جهت رقابت در بازار با کسر قیمت و اجرای فرایند های تخفیف مدار سعی در تولید و فروش کالا و خدمت داریم، گویی تخفیفات بخشی جدایی ناپذیر از زندگی برند های ایرانی شده است!(اگر بتوانیم نام برند را به شایستگی درک و بیان کنیم.)
تشخیص نیاز و فضای خالی بازار
خلق دی ان آی برند از جنس تمایز و شایستگی
شخصیت پردازی و هویت سازی صریح وشفاف
مرز بندی دقیق باید نباید ها
تعیین لهجه ای باور پذیر و روایاتی دلپذیر و در خور شان ومنزلت برند
ایجاد خوشه نشانگان ارتباطی برند ازجمله هویت بصری و کلامی برند
رعایت یکپارچگی در استراتژی، گفتار و رفتار برند و ….تداوم و ایستایی در برابر موج های ناهماهنگ بازار، پلکان ارتقا و اعتلای برند را می سازد.
در ادامه ی مسیر قصه ها از دل شخصیت برند می جوشند و می تراوند و بواسطه ی انها با ادبیات غیر مستقیم می توان نقاط برجسته و بارز برند را متمایز از دیگران مطرح و با ایجاد خاطره ای ماندگار و تجربه ای مطبوع برای مشتری از خود حضوری مداوم و موثر تصویر نماییم.
تداوم و پویایی لازمه ی این راه است .
در خاتمه به کلام استاد بزرگوار شیخ اجل سخن به پایان بریم:
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی به عمل کار براید به سخندانی نیست!
پی نوشت: برندهای آنطرف آب همچون دیزنی، هارلی دیویدسون، لگو، آستون مرتین، کلیف بار، گوپرو ، دیگری فود و… مثال هایی هستند که بخوبی فضای روایی را در فرایندهای برند سازی و تبلیغات پی گرفته اند.
منبع: http://brandabout.ir