مدل حاجیبازاری را کنار بگذارید. دنیای کنونی در حال تغییر است و کسانی برنده هستند که اطلاعات بیشتر، دقیقتر و بهروزتری نسبت به بقیه داشته باشند. تا میتوانید درباره موفقیت، کسب مهارت و هر چیزی که اپسیلونی ذهن شما را برای کسب موفقیت و ثروت باز میکند، کتاب بخوانید. به خصوص زندگی نامهء آدم های موفق. واقعاً فکر میکنید اگر کتاب اعتراف های یک تبلیغات چی را بخوانید هیچ چیزی درباره بیشتر پول در آوردن یاد نمیگیرید؟ یعنی اگر زندگینامهی استیو جابز را بخوانید هیچ ایدهای به ذهنتان خطور نخواهد کرد؟ اگر میخواهید سریعتر از هم سن و سالهای خود پول در بیاورید میتوانید با این کتابها دوپینگ کنید.
هر وقت پولدار شدید بروید تنهایی یک جزیره بخرید و یک سری کروکودیل آدمخوار رود نیل را هم بگیرید و در ساحل رها کنید تا هیچ احدی به سرش نزند که مزاحمتان شود. اما تا آن موقع نیاز دارید تا در بین مردم جاذبه داشته باشید. باید طوری رفتار کنید که بود و نبود شما در جمع احساس شود .
هیچ کسی از مادرش که متولد شده با این خاصیت به دنیا نمیآید. شاید بعضیها به صورت ذاتی اخلاقهایی داشته باشند که آنها را در این راه کمک کند، اما کسانی در این زمینه بهتر از بقیه هستند که یاد بگیرند، مطالعه کنند، مطلب بخوانند و آموختهها را تمرین کنند.
اگر میخواهید بعد از چند سال بینیتان را با پول پاک کنید، باید حداقل در سالهای اولیه حسابی زحمت بکشید تا تمام ریزه کاریهای کارتان را یاد بگیرید. چه خودتان کاری را از صفر شروع کردید و چه برای کس دیگری کار میکنید، تا کار را از خودتان ندانید و برای آن زحمت نکشید نه چیزی یاد میگیرید، نه پیشرفت میکنید و نه پولی از آن کار در میآورید.
این بدان معنا نیست که چشم بسته قمار کنید. ریسکهای هوشمند و حساب شده شانس موفقیت را تا حد بسیاری بالا میبرند. کسی که تمام پولش را در بانک خوابانده مطمئناً به جایی نخواهد رسید. کسی هم که با نیم ساعت تحقیق کردن درباره پرورش شترمرغ، ناگهان نصف سرمایهاش را خرج این امر میکند دیوانه است. درباره هر سرمایهگذاری اطلاعات کسب کنید و با پردازش صحیح این اطلاعات و مشورت با افراد ذیصلاح اقدام کنید.
پول و پیشرفت سریع در این مسیرها بدست میآید. مثلاً زمانی که مهاجران اولیه امریکا ساکشان را در بیابان روی زمین میگذاشتند، کسی که نجاری بلد بود و میتوانست خانه و اصطبل بسازد نانش در روغن بود.
این کار باعث میشود اعتبار بیشتری پیدا کنید و کار را برای گسترش ارتباطاتتان راحتتر میکند.
سعی کنید در یکی از زمینههای کاریتان چنان متخصص شوید که کسی نتواند روی دستتان بلند شود. دنیای امروز دنیای تخصص است. کسی این خاصیت را بدست خواهد آورد که عاشق یادگیری باشد. شما را بهعنوان یک برنامه نویس در شرکتی استخدام کردهاند و هر روز وظایف چالش برانگیزی به شما محول میشود. اگر اهل جست و جو و یادگیری باشید نه تنها وظیفهی خود را انجام دادهاید بلکه بعد از چند وقت برای خود غولی خواهید شد که تمام شرکتهای معتبر برای داشتنتان سر و دست میشکنند.
البته نه به آن شیوهای که سازمان بازرسی کل کشور را عصبانی کند (چند شغلههای دولتی). اگر کاری را در حد تخصص یاد گرفتهاید شروع کنید درباره آن مطلب بنویسید، مشاوره بدهید و تدریس کنید و از تمام اینها پول در بیاورید.
آدمی که علاف باشد میخواهد پولهایش را خرج اَتینا کند. انقدر کار سر خودتان بریزید که وقت پول خرج کردن نداشته باشید. وقت مفیدتان را در چرخهای از کار و یادگیری بگذرانید و البته به اندازه استراحت کنید تا از کارتان زده نشوید.
کدام آدم میلیاردری را میشناسید که شرکت نزده باشد؟ راستش من چند نفری را میشناسم که شرکت نزدهاند. اما خودم میروم پیدایشان میکنم و مخشان را میزنم تا این کار را بکنند. جدای از شوخی، تأسیس شرکت کار خیلی آسانی است و اگر مقدار کمی پول داشته باشید میتوانید به یکی از آگهیهای ثبت شرکتها در روزنامه همشهری زنگ بزنید و با پرداخت کمی پول شرکت تان را رسماً ثبت کنید.
منتها اینکه چهطور شرکت را اداره کنیم مهم است. شرکتهای موفق کارشان را این طور شروع نکردهاند که یکشبه ۵۰ نفر را استخدام کنند و ۱۰ میلیون دلار در حلق شرکت بریزند و بسم الله بگویند. اینها کارشان را از دفاتر خیلی کوچک و محقر شروع کردهاند و حالا شدهاند غولهای چند ملیتی. همین شرکت پیکسار که استیو جابز آنرا خرید و آن را به این عظمت درآورد، شرکتی بود که در شروع کار چند نفر گرافیست کامپیوتری با ذوق را دور هم جمع کرده بود و انیمیشنهای کوتاه و بسیار ساده میساخت.