در كتب و تحقيقات مختلفي اجراي نظام پيشنهادات از جنبههاي مختلفي بررسي شده است. در خصوص موانع اجراي نظام پيشنهادات نظريههاي مختلفي وجود دارد كه در هركدام از جنبههاي مختلف به موضوع نگريسته شده است. در زيربه برخي از آنها اشاره شده است. مديريت مشاركتي، فلسفه نويني است كه با تاكيد بر مشاركت كاركنان در اداره امور سازمانها و اعتقاد به تعهد و شأن و منزلت منابع انساني دستيابي به كيفيت برتر زندگي كاري را هدف خود قرار داده است.
نگاه کنید به نظام پیشنهادات؛ یک ضرورت سازمانی.
كيفيت زندگي كاري فرايندي است كه طي آن سازمان با ايجاد ساز و كارهاي مناسب، در جهت پاسخگويي به كاركنان برميآيد تا زمينه مشاركت كامل آنها در اتخاذ تصميماتي كه زندگي شغليشان را شكل ميدهد فراهم گردد. حال با توجه به این توصیفات موانع مشاركت (نظام پيشنهادات) وارد زير بيان شده است:
موانع سياسي: اين موانع به تناسب در جوامع مختلف وجود دارد. منظور وجود سازمانهايي است كه توزيع قدرت در جامعه را تشكيل ميدهند و به عبارت ديگر ساختار سياسي جامعه ميتواند زمينه مشاركت يا عدم مشاركت مردم را فراهم نمايد.
نگاه کنید به مطلب عامل حیاتی سازمان ها چیست؟
موانع اقتصادي و معيشتي: از ديگر موانع مشاركتي ميتوان ضعف بنيه مالي را نام برد. وقتي اكثريت افراد جامعه به دنبال تامين نيازهاي اقتصادي و معيشتي خود باشند ديگر فرصتي براي مشاركت نخواهد يافت. اين شرايط با توسعه مشاركت مغاير است.
موانع فرهنگي: بسياري از باورهاي فرهنگ مردم مانند تقدير گرايي، مشيت گرايي، قبول فاصله قدرت زياد ميتواند انگيزههاي مشاركت را روحيه تضعيف نمايد. عوامل فرهنگي ميتواند منجر به حاكميت روحیه سکوت و عدم تحریک پذیری گردد.
موانع ناشي از نظام برنامهريزي: نظامهاي برنامهريزي و سياستهاي كلان كشورها ميتوانند بهعنوان مانعي بر سر راه مشاركت محسوب شوند. اين با ساختار سياسي و اقتصادي هر كشور نيز مرتبط است.
نگاه کنید به مطلب آگاهسازی و مشارکت کارکنان در سازمان
انتخاب روشهاي مشاركت: يكي ديگر از موانع مشاركت فنون و روشهاي بهكار رفته در مشاركت است راه و روش مناسب مشاركت بايد. با توجه به مشاركت جويان انتخاب شود. ميزان تحصيلات، سابقه سازمان، سطح سازماني و … ميتواند در انتخاب روشي مشاركت جويانه مدنظر باشد.
آشنا سازي مديران با قدرت و تواناييها كاركنان زير مجموعه خود و تقويت اين باور در آنان كه در عصر پيشرفتهاي سريع دانش به تنهايي و بدون اطلاعات دقيق و كارشناسي شده نميتوانند تصميمات مهم سازماني را بگيرند و در هر شرايطي نيازمند مشاركت كاركنان در تصميمگيريهاي سازماني ميباشند.