کد خبر: ۴۳۶۲
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۰

مصاحبه با آقای علایی در مورد کتاب حوصله خواندن نداری نقطه چین می گذارم...

پس از چاپ و انتشار کتاب تیله و پیله بار دیگر جناب آقای علایی کتابی را نوشته و به چاپ رساندند که در همان ابتدای کار اسم این کتاب برای من جالب بود . پس من را مشتاق کرد که با جناب آقای علایی در مورد این کتاب به مصاحبه بپردازم :


-        آقای علایی چرا این اسم رو برای کتاب انتخاب کردین ؟

+        اول این که ما واقعاً حوصله خوندن نداریم و سرانه ی کتاب خوانی در کشور ما به سختی به سی دقیقه در سال می رسه و هر کسی بیش تر کتاب هایی رو می خونه که تو تخصصشه و دوم هم اینه که یه جورایی نگاهی عاشقانس برای کسی که حوصله خوندن مطالب و دل نوشته هاتو نداره و اصلاً حوصله ی خودتو نداره ! 

"راستش رو بخواین توقع شنیدن دیدگاه دوم رو اصلاً نداشتم و فکر نمی کردم بشه اینقدر زیبا تفسیرش کرد ."

 

-        می شه بگید هدفتون از نوشتن این کتاب چی بوده و آیا می خواستین به چیزِ خاصی برسین ؟

+        نمی خواستم باهاش تغییری ایجاد کنم یا انقلابی انجام بدم نه ! شاید تنها می خواستم اثری از من باقی بمونه و در آینده نگاهی بهش بشه و این که واقعاً دنبال چیز خاصی نبودم .

"این جواب من رو کمی مطمئن تر کرد که این کتاب از اعماق وجود ایشون میاد و می شه به معنای دقیق کلمه اسمشو گذاشت دل نوشته ."


-        در ذهن شما ابتدا تفکر کتاب نوشتن بود یا صرفاً می نوشتید چون علاقه داشتید ؟

+        نه من حدود هفت هشت سال فقط می نوشتم و قصد چاپ هم نداشتم و هدایتم به این سمت یعنی چاپ نوشته هامو مدیون استاد احمد محمود هستم . همیشه آدم باید یک نقطه ی جسارت داشته باشه ، در واقع در جلسه ای با استاد احمد محمود چند تا از داستان هامو براشون خوندم و من رو تشویق کردن برای چاپ و این همون نقطه جسارت من بود وگرنه من نمی نوشتم که روزی چاپ کنم . ابتدا اصلاً همچین قصدی نداشتم چون اگر از ابتدا همچین قصدی وجود داشت یه جورایی نوشته ی من نگاه بازاری درش دخیل می شد و دیگه اون حالت دل نشین رو نداشت .

"دل نوشته ؛ به نظر من هم اگر سر سوزنی نگاه مادی درش وجود داشته باشه  دگ این اسم لایقش نیست."

 

-        اصلاً چرا تصمیم به چاپ گرفتین ؟

+        وقتی تو می نویسی نمی شه مخاطبت فقط خودت باشی که اگر این بست پیدا کنه و آدم های دیگه هم این نوشته هارو بخونن هم در تو انگیزه ایجاد می شه برای ادامه ی راه هم این که مورد نقد قرار می گیری که باعث پیشرفتت می شه و خلاقیتت رو به کار میندازه . در نهایت اینه که تو یک اثری رو چه خوب چه بد خلق کردی البته من اعتقاد به کتاب بد ندارم اعتقاد به مو سیقی بد ندارم ، اگه اثری حتی یک مخاطب داشته باشه قابل احترامه .حالا من چاپ کردم که حبسشون نکرده باشم و مورد نقد قرار بگیرن تا بتونم پیشرفت کنم . 

"نگاه زیبایه که از مورد نقد قرار گرفتن همین طور که آقای علایی گفتن برای بهبود و پیشرفتت استفاده کنی اما واقعا واکنش اکثر ما در برابر نقد این گونس یا سریعاً جبهه می گیریمو اشتباهاتمونو توجیه می کنیم؟"

 

-        وقتی این کتابو می نوشتین در چه حالی بودین؟

+        در مورد نوشته هام باید بگم که هیچ زمان و مکانی برام مهم نبوده و هر موقع که قلبم فرمان می داد شروع می کردم به نوشتن تکرار می کنم قلبم نه مغزم . و تمام اینا بدون هیچ تفکری صورت می گیره مثلا یک جایی در کتاب هس « با تو بهشتی ساختم در دوزخ تنها گناه من » این شاید مفهوم زیادی در خودش داشته باشه اما من هیچ فکری برای چیدن این ها کنار هم نکردم  و اون موقع اگه خودمو زیر و رو کنم نمی تونم حتی یه واو بهش اضافه کنم .

"و شاید به همین دلیل یعنی از دل برآمدن شعر هست که هیچ سیستم و موجود دیگه ای جز انسان نمی تونه از عهده ی سرودنش بر بیاد حتی پیشرفته ترین سیستم ها ، و فکر می کنم هر قدر هم انسان پیشرفت کنه ، شعر تنها و تنها از انسان و نه از مغز انسان از قلب انسان بر میاد ."

 

-        چقدر از نوشته های این کتاب مربوط به تجارب خودتونه؟

+        بخش عمده ی این کتاب تجارب شخصی خودمه ، علاوه بر این نگاهم به اطراف ، اتفاقاتی که پیرامون آدم ها میوفته و نوستالژی های دوران کودکیه و مجموع این ها این کتاب رو شکل میده . 

"فکر کنم حالا می تونم این رو بپرسم که مخاطب این کتاب از چه نسلی می تونن باشن."

 

-       آیا مخاطب های  این کتاب فقط از نسل خودتون هستن؟

+        بخشی از مخاطب هاش از دهه ی چهل و پنجاه هستن یا بهتره بگم نسل خودم تا امروز یعنی نسل جوان و می شه گفت مخاطبانش میتونن تمام اغشار جامعه باشن و یه جاهایی  مسائل روز رو در خودش داره در قالب دل نوشته .

 

"این کتاب از اول من رو بازی داد چون به من می گفت حوصله ی خوندنم  رو نداری اما من داشتم می خوندم پس وقتی یک دور دیگه کتابو خوندم می تونم به خواهره کوچک ترم یا پدرم هم هدیه بدم تا اون ها هم بخونن آخه این طور که آقای علایی گفتن کتابیه برای همه ی نسل ها."