اگر یک کارآفرین تازه کار هستید، و مطمئن نیستید کمپین بازاریابیتان درست پیش میرود یا نه، برای خواندن موارد زیر اندکی وقت بگذارید و اطمینان حاصل کنید هیچ یک از این 5 اشتباه مهلک و زیانبار را مرتکب نمیشوید:
1- بی توجهی به برند:
تلاش برای بازاریابی کسبوکاری که برندی ندارد مثل این است که بدون آنکه آدرس را در اختیار کسی قرار دهید در منزل خود میهمانی بگیرید. برند شما شالودهای است برای هویت تان، هم در برابر مشتریان قدیمی و هم در برابر مشتریان جدید. برند شما باید تمام پیام هایی که به بیرون منتقل می کنید را برجسته کند و در بر بگیرد، از محتوای وبسایت شما گرفته تا تصاویر بنر فیسبوک تان. وقتی افراد با برند یا لوگوی شما مواجه میشوند و یا به نحوهی حرف زدن و حوزهی تخصص شما دقت میکنند، در مورد ویژگیهای خاصی از کسبوکار شما در ذهنشان ایدهای شکل میگیرد. بدون این ارتباط، دادهها و اطلاعات شما بیآنکه چیزی را در ذهن کسی تداعی کنند در فضا معلق می مانند. به علاوه، هرچه ارتباطات بیشتری بسازید، مشتریانتان بیشتر با برند شما آشنا میشوند، و احتمال خریدشان از شما بیشتر خواهد بود. بدون این حضور یا انسجام منطقی نخواهید توانست چنین رابطهای بسازید و حتی ممکن است بابت کاری که انجام می دهید اعتباری عایدتان نشود.
2- بازاریابی برای همه:
شما باید انتخاب کنید برای چه کسی بازاریابی خود را انجام میدهید. با این وجود کارآفرینان بیشماری سادهترین تصمیم را میگیرند و محصول یا خدمات خود را برای همه بازاریابی میکنند. هرچه باشد «همه» بزرگترین مخاطبان ممکن هر کسبوکاری را در بر میگیرد و بیشترین بازگشت ممکن را در پی خواهد داشت، اینطور نیست؟ پاسخ این است که خیر، اینطور نیست! حتی اگر میتوانستید به نوعی از مجموعه ای از پلتفرم های مختلف پیام خاصی را به تمام انسانهای روی زمین برسانید، این پیام آنقدر برای همه کلی و عام خواهد بود که هیچ کس برای آن ارزشی قائل نمیشود و در ذهن کسی نمیماند. در عوض، برای آنکه خود را برجسته کنید، باید منحصر به فرد باشید و اگر میخواهید تاثیری روی کسی بگذارید، باید با او ارتباط پیدا کنید. این دو ویژگی مستلزم این است که پیام های شما هر بار ویژهی بخش خاصی از جمعیت طراحی شوند.
3- رفتار با مخاطب بر اساس فرضیات:
با تمام این حرفها، بازاریابهایی وجود دارند که میفهمند باید پیامهای خود را برای بخش خاصی از جمعیت طراحی کنند، اما با این وجود این کار را به شکلی اثربخش انجام نمیدهند. بخش اعظم این مشکل به این دلیل است که به جای آنکه برای تایید ایدههای خود به دادهها و تحقیقات تکیه کنند، به فرضیاتی کلی که در مورد مخاطبانشان دارند اتکا میکنند. برای مثال، ممکن است فرض خود را بر این بگذارند که مردان میانسالی که محصول آنها توجهشان را جلب کرده دوست دارند در مورد آن با اطلاعات حداقلی، صریح، ضروری و با لحنی حرفهای مواجه شوند. این در حالی است که در واقعیت این قشر از جامعه ممکن است لحنی عادیتر و همراه با شوخ طبعی را ترجیح دهند. به عنوان یک قانون کلی باید هر فرضی را زیر سؤال برد. آیا تصمیمات بازاریابی خود را بر این اساس اتخاذ میکنید که فکر میکنید فلان شیوه درست است، یا اینکه این موضوع در واقعیت اثبات میشود؟ دادههای تحقیقاتی تنها مسیر درست برای رسیدن به حقیقت است.
4- سرمایه گذاری بیش از حد یا ناکافی:
سرمایهگذاری موفق روی یک کمپین بازاریابی نیازمند تعادلی دقیق است. سرمایهگذاری بیش از حد در ابتدای کمپین و پیش از آنکه مخاطب هدف خود را از نزدیک بشناسید میتواند هدر رفت بزرگی برایتان رقم بزند. شما تا فرصت آزمودن پلتفرمهای مختلف را پیدا نکرده باشید نمیتوانید بفهمید کدام یک میتواند برای شما بهترین انتخاب باشد. با این تفاسیر دست زدن به هر کاری بر اساس فرضیات، قمار بزرگی خواهد بود. از طرف دیگر، سرمایهگذاری ناکافی نتایج کم و داده های ناکافی برایتان به همراه خواهد داشت که هیچ نتیجه ی معناداری نمی توان از آنها گرفت.
5- امتحان نکردن:
بازاریابی بر خلاف میل ما بازی «هدف بگیر و شلیک کن» نیست. در بازی بازاریابی باید مدام انتظارات تازه ای خلق کرد تا بتوان به تدریج به یک استراتژی «بی نقص» نزدیک تر و نزدیک تر شد؛ آن هم در حالی که هیچگاه واقعا نمی توان به آن رسید. تنها راه بهتر شدن در این بازی، آزمودن است؛ اینکه چیزهای تازهای را امتحان و استراتژیهای جسورانهای اتخاذ کنید تا بفهمید کدام نتیجه میدهند و کدام نه. اگر فعالانه دست به آزمون و خطا نزنید نمیتوانید پیشرفت کنید، و این یعنی در مسیر درازمدت خود راکد خواهید ماند. هیچگاه یک استراتژای را از برنامه ی خود حذف نکنید مگر آنکه برای عدم اثربخشی آن داده ای در اختیار داشته باشید. فرصت یادگیری پیرامون برند و مشتریان خود را نیز تحت هیچ شرایطی نباید از دست داد.
در کل، موارد ذکر شده تنها مخرب ترین اشتباهاتکارآفرینانتازه کار نیست، بلکه برخی از معمول ترین اشتباهات آنان نیز هست. خبر خوب این است که اگر آنها را به موقع شناسایی کنید میتوانید جلوی ضرر بیشتر را بگیرید و استراتژی خود را برای رسیدن به حالتی اثربخش تر بازآفرینی کنید. اگر در این مرحله بتوانید آنها را در خود شناسایی کنید، نیمی از مشکل را حل کرده اید.