برای درک بهتر از پدیده ی "طراحی-محوری"، محققان دانشگاههای میسیسیپی و کالج ویلیام و مری (هر دو از ایالت ویرجینیا)، مطالعه ای بر روی 380 شرکت انجام داده اند. آنها پنج بعد مختلف در این امر را در این شرکتها شناسایی کردند.
1- راهبرد سازمان:
مدیرانی که راهبرد طراحی-محوری را انتخاب می کنند، باید طراحی را عامل موفقیت، مزیت رقابتی و مشخصه اصلی سازمان خود بدانند. مدیران باید برای اجرای طراحی-محوری، منابع مورد نیاز را نیز به آن اختصاص دهند. به عنوان مثال، هیأت مدیرهی بی ام و (BMW)، طراحی محصول را یکی از مهمترین زمینه های کسب و کار در آینده قرار داده و با این حرکت، طراحی را به مرکز توجه سازمان منتقل کرده است. با این پشتوانه، بخش طراحی قادر است منابع مورد نیازش را از کل بودجه ی سازمان تأمین کند. در همین راستا، طراحان باید به پست های ارشد مدیریت سازمان راه پیدا کنند تا در قبال موفقیت سازمان نیز مسؤولیتی بر عهده بگیرند.
2- زیبایی، چیزی فراتر از زیبا سازی محصول:
مدیران سازمان باید تمام زیرمجموعه ی خود را نسبت به مقوله زیبایی آگاه کنند و این تفکر را در کارکنان خود نهادینه کنند. زیبایی منحصر به شکل ظاهری نیست، بلکه حتی بو، مزه، صدا و جنس سطح محصول را هم در بر می گیرد. به عنوان مثال، صدای موتور یک موتورسیکلت "هارلی دیویدسون" اهمیت ویژه دارد، همچنین بوی وانیل یک شمع، یا مثلاً جنس دسته یک تیغ ژیلت. به این ترتیب، بخش طراحی در یک سازمان، نه تنها به خلق محصول جدید می پردازد، بلکه باید بر حفظ عوامل زیبایی محصول در مرحله ی تولید هم نظارت کند.
3- آینده گرایی (Futurism)
تفکر پیشتاز بودن در سازمان الزامی است.کارکنان باید نه تنها به آینده فکر کنند، بلکه خیال پردازی هم داشته باشند. بخش طراحی باید روند و گرایش بازار را به سرعت دریافت کرده و آن را دنبال کند. درک سریع گرایش بازار به مزیت رقابتی سازمان در آینده تبدیل می شود. بخش طراحی باید دائما در حال بهسازی محصولات و خدمات باشد، چرا که هر گونه سکون منجر به مرگ سازمان خواهد شد. محصولات فعلی باید مورد بازبینی قرار گیرند تا نیازهای آتی مشتریان را پاسخگو باشند. همکاری با طراحان خارج از سازمان که گرایشان افراط گونه و غیرعادی در طراحی های خود داشته باشند، می تواند به سازمان کند تا ابتکارات جدید را به مجموعه محصولات خود وارد کند.
4- تفکر افقی:
توجه به دیگر رشته های کاری، منطق و المان های دیگر صنایع میتواند الهامبخش باشد تا مشتریان، مواد، محصولات و فناوریهای جدید در زمان مناسب، در سازمان به کارگرفته شود. برای تحقق چنین تفکری، میتوان از ابزارهای جدید زیادی استفاده کرد، مثلا بنگاههای به اشتراک گذاری ایدهها در اینترنت. طراحان خلاق با نگاهی به ایدههای دیگران و درک روابط آنها، به ایدههای جدیدی میرسند و محصولی جدید خلق میکنند.
5- تولید مشتری محور، دانش مشتری محور
امروزه بسیار مهم است که مشتری چگونه کارکرد محصول را درک می کند، آیا میتواند آن را سریعا با درک مستقیم (Intuition) بکار گیرد یا خیر. واضح است که یک محصول باید ارزش افزوده ای برای مشتری ایجاد کند. ارگونومی، روش استفاده، کارکردهای محصول و مارک آن، باید همگی مشتری را به خود جذب کنند. طراحی مانند واسطهای میان مشتریان و سازمان عمل میکند. طراحان باید محصولات را با شراکت مشتریان صاحب نظر و همچنین تولیدگران طراحی کنند تا نیازها و خواسته های مشتریان، مستقیماً در تولید نهایی محصول تبلور یابد. اهمیت این موضوع را می توان در مثالی از خودروسازی آئودی یافت: این شرکت قسمت کنترل مجموعه ی رادیو، پخش و هدایتگر خودرو (Navigation) را با همکاری تنگاتنگ چندین گروه از کاربران مختلف با فرهنگ های متفاوت انجام داده است تا در نهایت به طرحی برسند که مناسب اکثر خودروسواران باشد.