کد خبر: ۳۳۴۹
تاریخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۴
روابط عمومی پدیده تبار

مصاحبه با بهروز فروتن؛ ققنوس کارآفرینی ایران- بخش دوم

اگر به گذشته‏‌ها برگرديم، مي‏بينيم كه ما از نسل انسان‏‌هاي...

ايران شايسته بهترين‏‌هاست و وظيفه نسل حاضر است كه به‌پاخيزد. اگر به گذشته‏‌ها برگرديم، مي‏بينيم كه ما از نسل انسان‏‌هاي سخت‌كوشي هستيم كه هزاران سال پيش توانستند تابلوهايي از پيكره‏‌هاي سنگي بر دل كوه‏‌ها بتراشند. امروز كوه «بيستون» سندي از تمدن آريايي ماست. به هر شهر و دياري كه قدم بگذاريم آثاري را از پيشينيان خود مي‏بينيم كه هريك بسيار ارزشمند و غرورآفرين است. اكنون تمدن جهاني بشر به پيشرفت بالايي دست يافته است پس چرا ما ايرانيان سهمي از آن‌را در قباله كشور خود نگذاريم؟

 مصاحبه با بهروز فروتن؛ ققنوس کارآفرینی ایران- بخش دوم

پسرک ته‌تغاری خانواده‌ای هفت‌نفره که از ۶ ‌سالگی در بازار کار حضور داشته، حالا ۷۲ ساله است اما خودش را جوانی ۲۵ ساله می‌داند که ۶۲ سال در فضای کسب‌وکار ایران کار کرده است. تلخ و شیرین‌هایش بی‌شمار است؛ بارها ققنوس‌وار به خاکستر نشسته اما باز کسب‌وکاری از رنگی دیگر را آغاز کرده است. معجونی از آغازها، انجام‌ها و دوباره آغازکردن‌ها. بنیان‌گذار گروه صنایع غذایی بهروز، در صبح گرمی از تابستان از شکست‌ها، پیروزی‌ها و تجاربش در فضای کار و کارآفرینی ایران گفته است.

تا سال ۶۱ در زیرزمین خانه کار می‌کردید؛ کار هم در حال گسترش بود و به‌نوعی بهروز در حال شکل‌گیری. بفرمایید که حرفه‌ای تولیدی بهروز چگونه آغاز شد؟

بهروز از سال ۵۶ در خانه و با سرمایه‌ای اولیه حدود ۵ هزار تومان شروع شد. به این‌صورت که با گسترش کار و رشد خرید محصولات‌مان، تصمیم گرفتم که مکان بزرگ‌تری را اجاره کنم. بنابراین انباری در اکباتان گرفتم و شروع کردم به تجهیزش. دستگاه‌ها و ابزارهای لازم را در آنجا مستقر کردیم تا زمانی که قرار بود برای بازدید بیایند و پروانه‌های لازم را برای شروع کار با برند بهروز بگیریم؛ اما درست در صبح همان روز بر اثر بی‌احتیاطی یکی از افراد تعمیرکار که در حال جوش‌دادن وسیله‌ای بود و کارهایی از این دست، تینر در کف سالن می‌ریزد و آتش می‌گیرد و کل سالن با همه دستگاه‌ها و وسایل در آتش سوخت. سالن اجاره‌ای، همه چیز از سر قرض و... و من مانده بودم و زمینی که دوباره می‌سوخت. وقتی به کارگاه رسیدم که آخرین کارها را برای حضور بازدیدکننده‌های وزارتخانه مذبور به اصطلاح راست‌وریست کنم، دیدم سقف و دیوارها ریخته بود و هیچ چیزی جز سیاهی باقی نمانده بود. به کارگران گفتم چرا آتش‌نشانی را خبر نکردید، گفتند خبر کردیم و آمد اما وقتی شیلنگ آب را باز کرد، تانکرش خالی بود؛ یعنی آتش‌نشانی با تانکر خالی به محل حادثه آمده بود!

 مصاحبه با بهروز فروتن؛ ققنوس کارآفرینی ایران- بخش دوم2

باور کنید شوکه شدم اما تنها برای لحظاتی؛ متاثر شدم اما در آن نماندم. با خودم گفتم این هم نوعی آزمایش است. باید دوباره شروع کنم. به کارگران گفتم وسایل سوخته را از کارگاه خارج و فضا را از سیاهی پاک کنند؛ سیاهی آدم را متاثر می‌کند. صبح که برای بازدید آمدند، گفتند که چرا همه‌جا سوخته است؟ پس کارگاه کجاست و جمله‌ای بر زبان آوردند که هنوز هم بعد از گذشت چند دهه از آن می‌رنجم. آن دو مامور گفتند پس کارگاه را سوزانده‌ای که از اداره بیمه پول بگیری! در حالی‌که می‌توانست بگوید غصه نخور، دوباره می‌سازی. من در آن زمان اصلا نمی‌دانستم بیمه چیست و کارکردش چگونه است.

بالاخره پروانه کسب را چه زمانی دریافت کردید؟

بعد از این قضیه ۲۹ ماه هر روز به غیر از روزهای تعطیل به وزارتخانه برای دریافت پروانه کسب می‌رفتم و نمی‌دادند. چون ساعت ۳ نصفه‌شب بیدار می‌شدم و به میدان‌های تره‌بار می‌رفتم که مواد غذایی خریداری کنم و حتی کار به جایی رسیده بود که هر شب یک ساعت می‌خوابیدم؛ همیشه چشم‌هایی پف‌کرده و سرخ داشتم. اما در آن وزارتخانه و اداره به من می‌گفتند تو حتما اهل خمر و نوشیدن و این‌جور بساط‌ها هستی و اهلیت دریافت پروانه کسب و تولید را نداری. اما بعد از ۲۹ ماه دوندگی و بعد از بیرون کردن از اتاق، پرت کردن مدارکم از طبقات در حیاط ساختمان، حرف زشت شنیدن، عینکم را پرت کردن و...، بالاخره یک روز در آسانسور بود که امضای پروانه تولید را گرفتم؛ یعنی بین زمین و آسمان!

اما بعدها تغییرات بزرگی ایجاد شد و شما جواب این دوندگی‌ها را گرفتید.

امروز بعد از سال‌ها این افتخار را دارم که به عنوان مشاور عالی صنایع غذایی کشور و بنیانگذار گروه صنایع غذایی بهروز و چندین پست دیگر می‌توانم به شما بگویم که از ۱۱ متر زیرزمین خانه‌ای که در آن کار می‌کردم به ۴۰ هزار مرکز توزیع در سراسر کشور رسیده‌ام. ژیان من به ناوگان توزیع کشوری تبدیل شد و کارگاه سوخته من در اکباتان شد ۸۰ هزار مترمربع زمین کارخانه بهروز.

 مصاحبه با بهروز فروتن؛ ققنوس کارآفرینی ایران- بخش دوم1

موفقیت‌های بهروز در گرو چه مسائلی بود؟ چگونه این تبدیل‌ها حاصل شد؟

صنایع غذایی با ذائقه مردم سروکار دارد. به یادگار ماندن طعم خوش، لذت چشیدن و ایجاد خاطره خوب برای مشتری، از مهم‌ترین ارکان ماندگاری در صنعت غذاست. برگزیدن راهی جز این به سراب شکست می‌رسد. برای اینکه در صنعت غذا بمانم، کارهای زیادی انجام دادم. نخستین مرکز تحقیقات صنعتی در حوزه مواد غذایی را در کشور ایجاد کردم تا بهترین‌ها را تولید کنیم؛ اما بر اساس ذائقه مردم و بر اساس علم روز دنیا. من تجربه‌ و علمی در صنعت غذا نداشتم اما استخدام نیروی انسانی کارآمد، پر و بال من را گسترش داد. البته اندیشه پیشرفت و کار کردن یک لحظه هم من را تنها نمی‌گذاشت و کار بی‌وقفه را سرلوحه زندگی‌ام قرار داده بودم. من نخستین کسی بودم که تبلیغات تلویزیونی انجام دادم. آن هم در بازی داربی در سال ۱۳۷۳ در بندرعباس و در حد چند دقیقه که پارچه‌نوشته‌ای با نام بهروز را نشان دادند. نخستین صادرکننده نمونه کشور شدم و نخستین تلاشگر در ایجاد موسسه‌های استاندارد و آزمایشگاه و حمایت‌ از محیط زیست. باید توجه داشته باشید که نخستین‌ها در جسارت است. من معتقد هستم که باید هدفگرا باشیم و با داشتن ایده، هدف‌ها را براساس ایده تقسیم کنیم و در گام‌های مختلف آن را پیش ببریم. حتی اگر موفق هم نشویم و غلطی در کارمان باشد، باز هم باید نگاه مثبتی داشته باشیم؛ چون این می‌شود تجربه‌ای برای اینکه دیگر اشتباه نکنیم. بنابراین حس ناموفق بودن و غلط و اشتباه نباید مانعی برای کار کردن باشد. انجام کار غلط، بهتر از انجام ندادن کار است.

دوران بهروز شروع شد؛ با همه گرفتاری‌های صدور پروانه کسب‌ و تولید. در ادامه کار چه مسائل فرهنگی و محیطی وجود داشت که مانعی برای پیشبرد کسب‌وکار یا حداقل سنگ‌انداختن‌ها بود؟

روزی در دانشگاهی و طی مراسمی، شخصی به عنوان سخنران حضور داشت که من هم در این مراسم حاضر بودم. این فرد با اشاره به من و سایر تولیدکنندگان گفت که این آدم‌ها زالوصفتانی هستند که خون جوانان ما را در این شیشه‌ها می‌ریزند و به خارج از ایران صادر می‌کنند! به من تولیدکننده این حرف را زد! از من تولیدکننده به این صورت تقدیر شد! من در چنین فضایی رشد و تلاش کردم. الان که پروانه کسب می‌دهند و کسی نمی‌خواهد؛ کسی نیست که این همه دردسر را به جان بخرد و دنبال تولید برود و اشتغالزایی کند. اما من ایستادم و شدم واحد نمونه کشوری. آن زمان تفکرات مقابل تولید بود و با تولید میانه‌ای نداشت و عدم تولید را تبلیغ می‌کرد. در آن زمان ما ۱۶۰۰ واحد مواد غذایی داشتیم و الان بیش از ۱۲ هزار واحد تولیدکننده مواد غذایی و بیش از ۸۰ هزار نوع تولید صنعتی داریم. امروز ۴ برابر اوایل انقلاب، تولید محصولات کشاورزی داریم؛ در حالی که جمعیت‌مان ۲ برابر شده. رشد تولید داشته‌ایم و خوب بوده اما لازم و کافی نیست. امثال ما که به خاطر کشور و باور به غرور کشور کار کردیم، زمینه‌ساز پیشرفت امروزمان شده‌ایم. بیش از ۴۰۰ مدال و لوم داخلی و بین‌المللی گرفته‌ام که مسئولیت‌ من را بیشتر کرده است. به همه نقاط کشور احساس مسئولیت می‌کردم و همه را بچه‌های بهروز می‌دانستم.

از زمینی سوخته آغاز کردید و به برند بین‌المللی بهروز رسیدید. آیا طی دوران کار، شرایط را برای تحصیل یا سرمایه‌گذاری کسی فراهم کرده‌اید؟

طی همه دورانی که کار کردم، هر سال بیش از ۶۰ تحصیلکرده از صنایع بهروز غذایی، فارغ‌التحصیل می‌شدند. بسیاری از افرادی که به نوعی راهی به دانشگاه‌ها نداشتند یا شرایط کار را از آن‌ها می‌گرفتند و موانعی برای حضورشان در سایر محیط‌های کاری بود، در آزمایشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی ما دانش می‌آموختند و کار می‌کردند. نخستین کار تحقیقات کشاورزی را در کارخانه‌ام آغاز کردم و تولید گیاه بدون آب (هیدروپولیک) را انجام دادم. هنوز هم برای تولید این گیاه به مراکز مربوط به کشاورزی مشاوره می‌دهم. هر من از جایی حتی یک ریال نگرفته‌ام؛ پول هتل، رستوران، هواپیما و... را خودم پرداخت کرده‌ام؛ چون پول گرفتن را به‌نوعی فروختن خودم می‌دانم. این اصول را همیشه رعایت کرده‌ام، چون این‌ها جنبه‌های بزرگی از شخصیت یک کارآفرین است. به‌طور قطع و یقین به شما می‌گویم که درصد زیادی از افرادی که در حال حاضر از تولیدکنندگان عرصه صنایع غذایی ایران به شمار می‌روند یا روزگاری در کارخانه بهروز کار یا به نوعی مشارکت کرده‌اند و
حتی بعضی در کارخانه من مسئول فنی بوده‌اند و به افراد زیادی بورسیه تحصیلی داده‌ام.

 مصاحبه با بهروز فروتن؛ ققنوس کارآفرینی ایران- بخش دوم3

اصولا تعریفی که شما از کارآفرینی دارید، چیست؟ چون معمولا تعاریف بلندبالا و بعضا ترسناکی از این اصطلاح داده می‌شود که کسی جرأت نزدیک شدن به آن را ندارد.

ببینید من اصلا موافق نیستم که کارآفرینی را به این شکل جلوه بدهند. هر کسی می‌تواند کارآفرین باشد، تعریف ساده‌ای هم دارد؛ تبدیل اندیشه به عمل می‌شود خلق و آفرینش. یک مخترع هم کارآفرین است. نباید این اصطلاح را گنده کنیم. نباید از دسترس خارجش کنیم. یک معلم هم می‌تواند کارآفرین باشد، چون کارآفرین نان‌آور و پیمانکار نیست. کارآفرین ایجاد تفکر می‌کند برای خلق آثار. حتی یک پزشک هم کارآفرین محسوب می‌شود. اما انگار در کشور ما با گنده کردن این اصطلاح، می‌خواهند دست زیاد نشود و مانع حضور دیگران برای خلق و تولید شوند. کارآفرین جسارت دارد، از خودش متوقع است و نه از دیگران.

کارآفرینی بهروز از ۱۱ نفر به چند نفر رسید؟

ادامه دارد...

منبع: shanbemag.ir