کلایتون آلدرفر درسال 1972تئوری نیازهای پنجگانه مازلو را در سه دسته نیاز خلاصه کرد:
الف. نیاز زیستی
نیازهای زیستی مرتبط با سلامت فیزیکی است(در مدل مازلو شامل زیستی و ایمنی است).
ب. نیاز وابستگی(تعلق)
این سطح شامل نیاز روابط رضایت بخش با دیگران میشود.(در مدل مازلو نیاز اجتماعی مطرح بود)
ج. نیاز رشد
شناخت توانایی بالقوه ونیل به شایستگی افراد (در مدل مازلو نیاز احترام و خود شکوفایی معادل نیاز رشد آلدرفر است)
کابردهای تئوری آلدرفر برای مدیران
مطابق نظر آلدرفر، مدیران بایستی بدانند که یک شخص میتواند بصورت ارادی از پایین سلسله مراتب نیازها حرکت کند و به بالاترین سطح برسد، به شرط آنکه برای دستیابی به نیازهای ناکام ماندۀ خود تلاش کند.ب رای اینکه سطح عملکرد کارکنان افزایش یابد، مدیران بایستی بر روی کارکنان سرمایهگذاری نموده،ب ه نیازهای سطح عالی کارکنان اهمیت بدهند، کارکنان را مورد شناسایی قرار دهند و آنها را مشارکت در تصمیمگیری تشویق نمایند.
به عنوان نمونه در یک شرکت بینالمللی هر ساله چهل نفر از کارکنان که دارای فرهنگ و روحیۀ مشارکتی بودهاند، توسط کارکنان انتخاب میگردند. برای افراد منتخب بلیط مسافرت به هاوایی صادر میگردد و نمونه بودن آنها به همه اعلام میشود که این به نوبۀ خود نیاز احترام افراد رانیز برآورده میسازد.
ب. تئوریهای فرآیندی
تئوریهای فرآیندی انگیزش متعددند که در اینجا تنها به تئوری ظرفیت / انتظار اشاره میشود:
تئوری جذابیت-انتظار
این تئوری بوسیله ((ویکتور وروم)) ابداع گردیده است. تئوری جذابیت- انتظار بیان میدارد که قبل از اینکه رفتاری انتخاب شود، فرد شقوق مختلف را بر اساس کار مورد نظر و پاراش مورد ارزیابی قرار میدهد. بر پایۀ این تئوری، سه عامل بر رفتار تأثیر میگذارد: ارزش پاداشها با عملکرد مورد نیاز و تلاش مورد نیاز برای عملکرد.
متغیرهای تئوری جذابیت – انتظار عبارتند از:
الف. ارتباط تلاش – عملکرد
آیا تلاش منجر به عملکرد خواهد شد؟ چه مقدار تلاش برای عملکرد مورد نیاز است؟ احتمال موفقیت چقدر است؟
ب. ارتباط عملکرد – پاداش
چقدر احتمال وجود دارد که عملکرد خاصی، پاداش یا نتایج مطلوب ایجاد نماید؟
ج. جذابیتها
جذابیت پاداش چقدر است؟ این متغیر با میزان اهمیت پاداش برای فرد و میزانی که نیازهای ارضاء نشده فرد را برآورده کند، ارتباط دارد.