کد خبر: ۲۹۷۰
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۰
قانون‌های مدیریتی

10 قانون طلایی برای مدیریت (بخش اول)

مدیریت یک تیم می‌تواند برای هر فردی یک چالش بزرگ باشد. تقریبا همه ما به آموختن اصول و تکنیک‌های مدیریت نیازمندیم. حتی اگر عنوان شغلی شما "مدیر" نباشد، در حرفه‌ای مشغول به آن هستید، مواقعی پیش می‌آید که لازم است وظایف یک مدیر را انجام دهید.

مدیر تأثیرگذاری بودن فراتراز این مسئله است که نیروهای خود ترغیب و در مواقعی مجبور به سخت تر کار کردن کنیم. همانطور که سختگیری بیش از اندازه موجب نارضایتی کارکنان می‌شود و وفاداری آنها را از بین می‌برد، نرم بودن بیش از حد یک مدیر نیز باعث به وجود آمدن عادات بدی همچون تنبلی در نیروهای خواهد شد و چابکی تیم را از بین خواهد برد.

هر چند به دلیل شرایط خاص هر شرکت و صنعت نمی‌توان به قطعیت گفت که کدام سبک مدیریتی درست و کدام نادرست است، اما می‌توان پیشنهاداتی را به مدیران در حوزه‌های مختلف ارائه داد که با به کار بستن آنها به مدیر تأثیر گذارتری در مجموعه خود تبدیل شوند.



1.ثابت قدم باشیم.

این اولین قانون است که پیش نیاز بسیاری از قانون‌های دیگر مدیریتی می‌باشد. برای اینکه رویکرد مدیریتی اثر بخشی داشته باشیم لازم است در ابتدا در کارمان ثابت داشته باشیم. برای مثال، اگر رفتاری در تیم ما چند بار تکرار می‌شود، عکس العمل ما نسبت به آن همیشه باید یکسان باشد.

2.در ارتباطات خود روی شفافیت، دقت و جامعیت تمرکز کنیم.

نحوه ارتباط مدیر با تیمش، موفقیت یا عدم موفقیت او را تعیین می‌کند، در جلسات تک نفره و گروهی و به طور کلی در تمامی ارتباطات خود با کارکنان‌مان شفافیت، دقت و جامعیت را اصل قرار دهیم و هیچ وقت این اصول مهم را زیر پا نگذاریم. به وجود آوردن این فرهنگ در تیم کاری، در برخوردهای نیروها با مشتریان نیز نمود پیدا خواهد کرد.

3.هدف مشترکی برای تمام اعضای تیم ترسیم کنیم.

اگر می‌خواهیم اعضای تیم مان با یکدیگر همدل باشند، باید کاری کنیم که هدف مشترکی داشته باشند و برای رسیدن به آن هدف مشترک با یکدیگر همکاری کنند. یک سازمان از بخش‌های متعددی تشکیل شده است و هر بخش کارهای جداگانه‌ای را انجام می‌دهد. وظیفه مدیر این است که با در نظر گرفتن تمام تفاوت‌های موجود در وظایف نیروها، آنها را حول محور مشترکی گرد آورد. به عقیده من، بهترین هدف مشترک اعضای مختلف یک سازمان می‌تواند اعتلای برند آن سازمان باشد.

4.از کار خوب نیرو جلوی سایر نیروها قدردانی کنیم.

زمانی که یکی از اعضای تیم ما کار فوق العاده‌ای انجام می‌دهد که آورده خوبی برای سازمان دارد یا در هزینه‌های آن صرفه جویی قابل ملاحظه‌ای می‌شود ،حتما کار خوب او را قدر بدانیم و این کار را جلوی سایر نیروها انجام دهیم. قدردانی یک مدیر از کار فوق العاده نیرویش جلوی سایر نیروها به خود آن فرد ثابت می‌کند که تلاشش مورد توجه قرار گرفته و به سایر نیروها این انگیزه را می‌دهد که آنها نیز می‌توانند با سختکوشی خود مورد قدردانی مدیر خود قرار گیرند.

5.الگو باشیم.

مدیر یا رهبر یک سازمان باید با رفتار خود الگویی برای کارکنان باشد. اگر مدیر دیر سر کار بیاید و زود برود، نمی‌تواند کارکنان وقت شناسی را پرورش دهد. اگر مدیر زود عصبانی شود، نباید انتظار داشته باشد نیروهایش در برخورد با مشتری بتوانند مدیریت احساسات خود را به خوبی انجام دهند. به همین دلیل یک مدیر باید همواره سعی کند در محیط کار بهترین رفتارش را نشان دهد.

ادامه دارد...