کد خبر: ۲۹۵۱
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۱

استراتژی؛ ریشه است یا میوه؟

کاربرد در زندگی شخصی، راهبری سازمانی، کشور داری

میوه یک درخت سیب، نتیجه آن درخت است. اما سیب بدون برگ، برگ بدون شاخه و شاخه بدون تنه معنا نمی یابد. فرآیند تغذیه شکوفه سیب بسته به رساندن مواد از طریق تنه و شاخه سیب میسر است و همین طور تنه از طریق ریشه مواد را از زمین جذب می کند. درخت بی ریشه ثمری نخواهد داشت.

خوب سوال اینست که استراتژی میوه است یا ریشه؟

کارت امتیازی متوازن (کام) یکی از ابزارهای مدیریت استراتژیک سعی کرده است به این سوال پاسخ دهد! این ابزار از این تشبیه اینگونه استفاده میکند:

ثمره درخت سیب: دستاوردهای نهایی(مالی) مانند سودآوری و فروش

شاخه ها: نتایج بازار و مشتریان مانند وفاداری و رضایت مشتریان

تنه درخت: فرآیندهای سازمانی مانند کیفیت و سرعت فرآیند سرویس دهی

ریشه درخت و زمین: منابع و زیرساختهای سازمان شامل نیروی انسانی، اطلاعات در دسترس سازمان.

بنابراین استراتژی در دیدگاه کام میشود: زنجیره ای از روابط علت معمولی که از ریشه ها آغاز می شود تا میوه ها ادامه پیدا می کند.

مثلا: بهبود نظام انگیزشی بخش تحقیق و توسعه منجر به تولید ایده های بیشتر و با کیفیت تر و موثر بر رضایت مشتریان از تنوع در محصولات جدید خواهد بود.

حال به این سوال فکر کنید و کمی تامل کنید و باقی متن را بخوانید؟ آیا همین تعریف را می توان برای زندگی شخصی و کشورداری (اداره کشور) بکار برد؟

جواب: بله.

مثال از استراتژی در زندگی شخصی:

سرمایه گذاری در افزایش مهارت های ارتباطی (رشد و یادگیری)، منجر به افزایش کیفیت ارتباطات با ذینفعان کلیدی از جمله مشتریان و همکاران و مدیر من خواهد شد(منظر مشتریان) که هم افزایش حقوق را در خواهد داشت، هم منجر به ارتقای شغلی خواهد شد(دستاوردها).

نکته راهبردی:

از خودتان به عنوان استراتژیست زندگی شخص تان/سازمان تان/کشورتان بپرسید که نقشه موفقیت من چگونه است؟ چه میوه ای (دستاوردهای نهایی)، چه ساقه و برگه و تنه ای (مشتریان و بازارو فرآیندها) و چه ریشه ای (زیر ساخت ها و منابع) لازم است؟

ارتباط آن ها چگ.نه است؟ بنابراین استراتژی هیچکدام از این ها نیست بلکه ارتباط بین این هاست.

برگرفته از کتاب جاری سازی استراتژی